اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۱۳۴ - داستان قباد کاوه
مینداز سنگ گران از برت
که چون بازگردد فتد بر سرت
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۱۴۱ - پند دادن گرشاسب نریمان را
فرومایه را دار دور از برت
مکن آنکه ننگی شود گوهرت
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۹ - ملاقات کردن فرامرز و بانوگشسب
به خنجر جدا سازم از تن سرت
بکوبم به گرزگران پیکرت
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۹۱ - رفتن فرامرز به هندوستان و نشاندن دستور در مرز خرگاه و نامه نوشتن به رای هند
به هرکار یاری فرستد برت
برآرد به گردون گردان سرت
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۹۷ - سخن گفتن فرامرز با رای هندی و پاسخ یافتن
شنیدی همانا که بر لشکرت
همان بوم و برشهر و بر کشورت
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۰۸ - نامه فرامرز با مهارک هندی
به مردی مرا باید آمد برت
به هامون ز گفت تو بر لشکرت
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۱۱ - گریختن مهارک از فرامرز
که دشمن گریزان شدست از برت
بترسید از جان گزا خنجرت
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۲۲ - عاشق شدن دختر کهیلا بر فرامرز
اگر راه باشد بیاید برت
ستایش کند بر سر و افسرت
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۲۴ - دیدن فرامرز،دختر شاه کهیلا
مرا ده به آیین زی کشورت
به من تازه کن گوهر و افسرت
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۴۶ - نهادن فرامرز،پر سیمرغ را برآتش
که من هر زمان آیم اندر برت
بدان سان که باشد یکی چاکرت
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۴۶ - نهادن فرامرز،پر سیمرغ را برآتش
هر آنگه که خواهی که آیم برت
بر آتش نه از عود بر مجمرت
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۶۶ - خوان سوم کشتن فرامرز،غول را
مگر پاک یزدان بود یاورت
ز پستی به گردون برآرد سرت
عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۲۵ - آمدن ارژنگ شاه با سپاه بر سر هیتال شاه گوید
که تا من ازین رزم آیم برت
بگردون گردان رسانم سرت
عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۲۶ - بند پاره کردن شهریار در بارگاه هیتال شاه گوید
بدو تا به نیرو فرستم برت
وزین تیز منت نهم بر سرت
عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۶۷ - رسیدن شهریار به بیشه ششم و جنگ او با غولان گوید
که تا این سپه را برم از برت
کسی کشته ناید از این لشکرت
عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۱۰۲ - کشتن فرامرز برادر گشتاسپ طهماسپ را گوید
دریغا ز فر سر و افسرت
کجا گرز و تیغ کجا خنجرت
عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۱۱۶ - دار زدن ارجاسپ گودرز پیر را گوید
دریغ از نشست و بر و افسرت
که پر تیر کین بینم اکنون برت
ایرانشان » کوشنامه » بخش ۱۰۳ - پیام کوش به نزد پدر و پاسخ او
من از گنج وز ساز وز لشکرت
فرستم همی هرچه باید برت