شیخ بهایی » دیوان اشعار » مثنویات پراکنده » شمارهٔ ۸
چه خوش بودی اربادهٔ کهنه سال
شدی بر من خسته یکدم حلال
که خالی کنم سینه را یک زمان
ز غمهای پی در پی بیکران
رود محنت دهر از یاد من
[...]
شیخ بهایی » موش و گربه » حکایت ۱۳
اگر تخم حنظل بهنگام کشت
بکارد ملائک بباغ بهشت
کند شهپر خویش را جاى بیل
بدان آبیارى کند جبرئیل
نسیمش اگر نفحهى جان کند
[...]
شیخ بهایی » موش و گربه » حکایت ۱۳
جهان منزل راحت اندیش نیست
عدم یا وجودش دمى بیش نیست
بسى سرو گلچهرهى لاله رنک
که خاکش گرفته در آغوش تنک
بسى دانهى خاک مشکین که مور
[...]
شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت اول » بخش چهارم - قسمت دوم
سخن گرچه هر لحظه دلکش تر است
چو بینی خموشی از آن بهتر است
در فتنه بستن دهان بستن است
که گیتی به نیک و بد آبستن است
پشیمان زگفتار دیدم بسی
[...]
شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت اول » بخش چهارم - قسمت دوم
گر آسایشی خواهی از روزگار
جمال عزیزان غنیمت شمار
به جمعیت دوستان روی نه
پراکندگان را به یکسوی نه
به دوری مکوش ار چه بدخوست یار
[...]
شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت دوم » بخش دوم - قسمت اول
یکی گفت پروانه را کای حقیر
برو دوستی در خور خویش گیر
رهی رو که بینی طریق رجا
تو و مهر شمع از کجا تا کجا
سمندر نئی کرد آتش مکرد
[...]
شیخ بهایی » کشکول » دفتر سوم » بخش چهارم - قسمت دوم
خرامیدن لاجوردی سپهر
همی گرد برگشتن ماه و مهر
مپندار کز بهر بازیگری است
سراپرده ای این چنین سرسری است
در این پرده یک رشته بیکار نیست
[...]
شیخ بهایی » کشکول » دفتر چهارم - قسمت اول » بخش دوم - قسمت دوم
ز یک جوی اگر روضه ای آب خورد
بروید از او سنبل و خار و ورد
نه این یک بود سرخ و آن یک سیاه
از این سان بود فیض الطاف شاه
ز عشقی که شدی عاشق خسته زرد
[...]
شیخ بهایی » کشکول » دفتر چهارم - قسمت دوم » بخش اول - قسمت اول
حذر کن ز آسیب جادو زنان
به دستان سرانداز پا افکنان
بروی زمین دام مردان مرد
بساط وفا و مروت نورد
از ایشان در درج حکمت بلند
[...]
شیخ بهایی » کشکول » دفتر چهارم - قسمت دوم » بخش اول - قسمت اول
به جز سبحه ناسوده انگشت او
نخاریده جز ناخنش پشت او
ز گلگونه ی عصمتش سرخ روی
رخش از خوی، شرم گلگونه شوی
ز تاب کفش رشته خیط شعاع
[...]
شیخ بهایی » کشکول » دفتر چهارم - قسمت دوم » بخش سوم - قسمت اول
جهان غم نیرزد به شادی گرای
نه از بهر غم کرده اند این سرای
جهان از پی شادی و دل خوشی است
نه از بهر بیداد و محنت کشی است
نباید به خود بر، ستم داشتن
[...]
شیخ بهایی » کشکول » دفتر چهارم - قسمت دوم » بخش سوم - قسمت دوم
گر یار و دوست منع کنندم زعشق او
دشمن هزار مرتبه بهتر زیار و دوست
شنیدم که وقتی سحرگاه عید
زگرمابه بیرون شدی بایزید
یکی طشت خاکسترش بیخبر
[...]
شیخ بهایی » کشکول » دفتر چهارم - قسمت دوم » بخش پنجم
اگر لذت ترک لذت بدانی
دگر لذت نفس لذت نخوانی
هزاران در از خلق بر خود ببندی
گرت باز باشد در آسمانی
تو این صورت خود چنان می پرستی
[...]
شیخ بهایی » کشکول » دفتر چهارم - قسمت دوم » بخش پنجم
برو انس با خویشتن گیر و بس
مشو یار زنهار با هیچ کس
که هر کس که پیوست با غیر خویش
درون را به پیش ستم کرد ریش
شیخ بهایی » کشکول » دفتر پنجم - قسمت اول » بخش دوم - قسمت اول
چنین دارم از پیر داننده یاد
که شوریده ای رو به صحرا نهاد
پدر در فراقش نخورد و نخفت
پسر را ملامت بکردند، گفت:
از آن گه که یارم کس خویش خواند
[...]