چه خوش بودی اربادهٔ کهنه سال
شدی بر من خسته یکدم حلال
که خالی کنم سینه را یک زمان
ز غمهای پی در پی بیکران
رود محنت دهر از یاد من
شود شاد این جان ناشاد من
به یادم نیاید، به صد اضطراب
کلام برون از حد و از حساب
به افسون ز افسانه، دل خوش کنم
مگر ضعف پیری، فرامش کنم
بمیرم ز حسرت، دگر یک نفس
رها کرده بینم سگی از مرس
غم و غصه را خاک بر سر کنم
دمی لذت عمر نوبر کنم
ندانم درین دیر بیانتظام
که محنت کدام است و راحت کدام
بهائی، دل از آرزوها بشو
که من طالعت میشناسم، مگو
اگر باده گردد حلالت دمی
گریزد همان دم، از آن خرمی
نیابی از آن جز غم و درد و رنج
بجز مار ناید به دستت ز گنج
فروبند لب را از این قیل و قال
مکن جان من، آرزوی محال
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از روزگار سخت و پرغم خود میگوید و آرزوی رهایی از غمها و دشواریها را دارد. او به یاد دوران جوانی و خوشیها میافتد و میخواهد لحظهای خوشی را تجربه کند. شاعر به این فکر میکند که گاه باید از آرزوهای محال دست کشید و به واقعیتهای زندگی توجه کرد، چرا که در نهایت، سرانجام تنها غم و درد نصیب او میشود. او در تلاش است تا از خستگی و غم دوری کند و سعی دارد لذتهای زودگذر را بشناسد، اما به یاد میآورد که خوشیهای لحظهای ممکن است به زودی تبدیل به ناراحتی شوند.
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که چقدر خوب بود اگر دوست قدیمی من که در طول زمان تغییر کرده، میتوانست در یک لحظه به من آرامش و بخشش بدهد.
هوش مصنوعی: میخواهم مدتی از دردها و غمهای بیپایان درونم رها شوم و سینهام را از آنها خالی کنم.
هوش مصنوعی: رنج و مشکلات زندگی از خاطر من پاک میشود و من با وجود ناراحتیام، شاد و خوشحال میشوم.
هوش مصنوعی: یاد خاطراتی که در ذهنم گنجاندهام، به قدری پر از نگرانی و هیجان است که دیگر نمیتوانم به درستی دربارهشان صحبت کنم.
هوش مصنوعی: من سعی میکنم تا با جادوهای داستانها خودم را خوشحال کنم، شاید بتوانم ضعفهای ناشی از پیری را فراموش کنم.
هوش مصنوعی: من از حسرت میمیرم، چون دیگر حتی یک لحظه هم نمیتوانم ببینم که سگی از بند رها شده باشد.
هوش مصنوعی: غم و ناراحتیها را برای لحظهای کنار میگذارم و از لذتهای زندگی بهره میبرم.
هوش مصنوعی: نمیدانم در این مکان بینظم که درد و رنج کدام است و کدام مورد آرامش و راحتی به شمار میرود.
هوش مصنوعی: بهتر است دل را از آرزوها خالی کنی، چون من پیشاپیش میدانم که سرنوشت تو چگونه است، پس از این موضوع صحبت نکن.
هوش مصنوعی: اگر لحظاتی از خوشی و شادی با شراب برآید، همان لحظه ممکن است آن خوشی از تو دور شود.
هوش مصنوعی: هر چه بخواهی جز غم و درد و رنج به دست نخواهی آورد و جز نیش مار، چیزی از گنج نصیبت نخواه شد.
هوش مصنوعی: ای جان من، در این شلوغی و سر و صدا، سکوت کن و به آرزوهای غیرممکن فکر نکن.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.