گنجور

منوچهری » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۳

 

چو از زلف شب باز شد تاب‌ها

فرو مرد قندیل محراب‌ها

سپیده‌دم، از بیم سرمای سخت

بپوشید بر کوه سنجاب‌ها

به میخوارگان ساقی آواز داد

[...]

منوچهری
 

منوچهری » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۴۸ - در مدح منوچهربن قابوس

 

برآمد ز کوه ابر مازندران

چو مار شکنجی و ماز اندر آن

بسان یکی زنگی حامله

شکم کرده هنگام زادن گران

همی‌زاد این دختر بر سپید

[...]

منوچهری
 

منوچهری » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۶۳ - در مدح شیخ العمید(ابوسهل زوزنی)

 

چنین خواندم امروز در دفتری

که زنده‌ست جمشید را دختری

بود سالیان هفتصد هشتصد

که تا اوست محبوس در منظری

هنوز اندر آن خانهٔ گبرکان

[...]

منوچهری
 

منوچهری » دیوان اشعار » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۱۳

 

ز کین تو غمناک گردد عدو

ز داشاب تو شاد گردد ولی

منوچهری