مولانا » دیوان شمس » ترجیعات » چهل و یکم
چمن و بهار خرم، طرب و نشاط و مستی
صنم و جمال خوبش، قدح و درازدستی
از من گلست و لاله، که چمن نمود کاله
هله سوی بزم گل شو که تو نیز میپرستی
پیشکر سرو و سوسن به شکوفه صد زبان شد
[...]
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۲۳
همه عمر برندارم سر از این خمار مستی
که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی
تو نه مثل آفتابی که حضور و غیبت افتد
دگران روند و آیند و تو همچنان که هستی
چه حکایت از فراقت که نداشتم ولیکن
[...]
اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۸۴
چو بپای خم نهم سر نبری گمان مستی
که بسجده وی افتم ز کمال می پرستی
بشکست خودپرستان سگ پیر میفروشم
که سفال دردی او شکند سفال هستی
ز گدایی دردل سر پادشاهیم نیست
[...]
محتشم کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات از رسالهٔ جلالیه » شمارهٔ ۵۸
یزک سپاه هجران که نمود پیشدستی
عجب ار نگون نسازد علم سپاه هستی
ز می فراق بوئی شده آفت حضورم
چه حضور ماند آن دم که رسد زمان مستی
عجب است اگر نمیرم که چو شمع در گدازم
[...]
عرفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶۰
نه شکیب توبه از می، نه ادب ز ما به مستی
که به چین زلف ساقی بکنم دراز دستی
چو کشی ز ناز لشکر، تو بگو فدای من شو
که گران نمی فروشد، به تو کس متاع هستی
چه عقوبت است یا رب، من عافیت گزین را
[...]
حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۸۳۰
تو و زهد خشک زاهد، من و عشق و می پرستی
تو و عیش و هوشیاری، من و گریه های مستی
سر برهمن ندارد، دل بی وفاش نازم
صنمی که برد از دل هوس خداپرستی
به ره وفا برآید چه ز بخت کوته ما؟
[...]
فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵۷
چه خلاف سر زد از ما که در سرای بستی
بر دشمنان نشستی، دل دوستان شکستی
سر شانه را شکستم به بهانهٔ تطاول
که به حلقه حلقه زلفت نکند درازدستی
ز تو خواهش غرامت نکند تنی که کشتی
[...]
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۵۰ - حزین لاهیجی قُدِّسَ روحه
تو و زهد خشک زاهد، من و عشق و می پرستی
تو و عیش هوشیاری، من و گریههای مستی
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۵۰ - حزین لاهیجی قُدِّسَ روحه
تو و زهد خشک زاهد، من و عشق و می پرستی
تو و عیش هوشیاری، من و گریههای مستی