گنجور

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۶۲۲

 

عاشق ار کامل است ایمانش

کفر و اسلام هست یکسانش

زخمی تیر عشق را نازم

که بدل مرهم است پیکانش

مصحف عشق آیه قتل است

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۶۳۱

 

چشم دارم مرا نظارت بخش

معنی از لطف بر عبارت بخش

رند و آلوده دامنم ساقی

از می صافیم طهارت بخش

بر من ای نوبهار روحانی

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۶۳۲

 

یافتی از کمند هجر خلاص

حمدی ایدل بخوان تو از اخلاص

زرخالص کند بر آتش صبر

کاب و رنگش فزون شود زخلاص

خون خم را اگر صراحی خورد

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۶۵۷

 

بده ای ساقی آتشی سیال

که لب جام از او زند تبخال

میزند جوش خون صراحی را

از رگ چشم او بزن قیفال

بده آن می که عمر خضر دهد

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۶۷۳

 

با تف عشق ما در افتادیم

شمع‌وَش شعله بر سر افتادیم

بارها داده سر در این سودا

با سر نو به او در افتادیم

هفت دریای عشق را گشتیم

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۶۷۴

 

عاشق و میْ‌پرست و شیداییم

رانده از کعبه و کلیساییم

نه پسند برهمنیم و نه شیخ

پیش این هردو فرقه رسواییم

بگسستیم سبحه و زنار

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۶۸۱

 

رند و مستم دگر نمی‌دانم

بیخود استم دگر نمی‌دانم

تا بود نقش تو به کعبه دل

بت‌پرستم دگر نمی‌دانم

توبه و عهد ساغری زاهد

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۶۸۳

 

نغمات عجب زند تارم

که زهم برگسست او تارم

مطرب این پرده را بگردان زود

که برافتاد پرده از کارم

عود زلفم بس است و مجمر دل

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۶۸۵

 

همتی ساقیا که مخمورم

منتی نه به قلب رنجورم

درد سر دارم از فسرده‌دلان

آتشی زن زآب انگورم

پرده بردار زآتش سینا

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۶۸۶

 

شور از آن لعل پرشکر دارم

نمکی تازه بر جگر دارم

چهره اش بر فراز قامت گفت

ماه بر شاه نیشکرم دارم

سرو قدش بلب اشارت کرد

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۷۰۷

 

جام جم راح آتشین دارم ‏

می گلگون بساتکین دارم

رخ چو انگشت لیک از تف می

بدمی چهره آتشین دارم

ایخوش آن می که شاهدش ساقیست

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۷۳۳

 

باگه در ملک فقر سلطانیم

جان نثاران کوی جانانیم

شیوه ما بجز خطا نبود

گر ببخشی و گر کشی آنیم

ما پناهی در این جهان خراب

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۷۵۵

 

از که آوردی ای صبا پیغام

کز توام بوی جان رسد بمشام

غمزه کافرش مسلمان شد

یا بود باز رهزن اسلام

ترک او کرده ترک خون خوردن

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۷۶۵

 

خواستم حرف عشق ننگارم

شورش آن لم یکن نبنگارم

مطربم باز پرده ای بنواخت

که بیفکند پرده از کارم

چند ناخن زنی بتار طرب

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۸۵۵

 

همرهان همتی که نوسفرم

رهروان مژده ای که بیخبرم

همچو یوسف فتاده ام در چاه

گو به یعقوب تا رسد پسرم

گفتمش چو نی ایدل مجروح

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۸۷۱

 

ما زآزادگان پادشهیم

پادشه را مقیم بارگهیم

ملک گیریم گرچه بی سپهیم

تاج بخشیم گرچه بی کلهیم

رشک بر ماه اوج اونبریم

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۸۷۵

 

طره عنبرین پریشان کن

مرغ دلها بر او پرافشان کن

آتشی برفروز از رخسار

دل بر آتش گذار و بریان کن

باز کن در حدیث غنچه لب

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۹۲۹

 

خیز یک ساغر شراب بزن

وز شط می بر آتش آب بزن

این حجابات تن بسوزانی

یکدو پیمانه بی حجاب بزن

خاک میخانه است آب خضر

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۹۵۲

 

مرحبا ای سحاب درافشان

ای زتو آب در در عمان

مردگان از تو زنده همچو مسیح

جسم پوسیده از تو یافت روان

کوری موش سیرتان بخیل

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۹۵۶

 

مطرب از راستی نوا سر کن

شور عشاق را فزون‌تر کن

چند در پردهٔ عراق و حجاز

ره قانون عشق یکسر کن

یک دو بیتی بگو ز ترک و دو گاه

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 
 
۱
۲
۳
۴
sunny dark_mode