گنجور

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۸۵ - وله ایضا

 

آن خداوند محتشم چاکر

که فزونست حشمتش ز جهان

دی برسم عیادتم از خاک

برگرفت آن نهایت احسان

چون تو را دیدن عرق ز عرق

[...]

محتشم کاشانی
 

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۰۱

 

بر سر تربتی رسیدم دوش

خرم و غم زدا و محنت کاه

نور مهر علی و عترت او

زان مکان رفته تا به ذروهٔ ماه

با من آن روز از قضا بودند

[...]

محتشم کاشانی
 

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۰۲ - قطعه

 

ای مهین آصفی که عالم را

آستان تو ملجاء است و پناه

وی گزین سروری که بر کرمت

راستان دو عالمند گواه

وزرای دگر که داشته‌اند

[...]

محتشم کاشانی
 

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۰۴ - وله ایضا

 

ای دل انصاف ده که چون نبود

دور از جور خویش شرمنده

کز پی هم ز گلشن سادات

سه همایون درخت افکنده

اول آن نونهال گلشن جان

[...]

محتشم کاشانی
 

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۰۹ - وله ایضا

 

شکر کز فیض کرد بار دگر

جنبشی بحر لطف ربانی

گوهری از محیط نسل نهاد

رو به ساحل چو نجم نورانی

مهی از برج سلطنت گردید

[...]

محتشم کاشانی
 

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۱۲ - وله ایضا

 

ای نمایان سهیل اوج وجود

کافتاب سپهر ایجادی

وی همایون نگین خاتم جود

که چو حاتم به بذل معتادی

دل ویران هرکه بود نهاد

[...]

محتشم کاشانی
 

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۱۳ - وله ایضا

 

آن شه حسن کز غلامی اوست

بندگی را شرف بر آزادی

گنج حسنش اگر مکان طلبد

در دو عالم نماند آبادی

خون ز شریان جبرئیل آرد

[...]

محتشم کاشانی
 

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۱۴ - در عزل گوید

 

سرور عادیان سر غولان

آن که نبود به هیاتش دگری

وان بزرگ شترلبان که بود

پیش او صد نواله ماحضری

بودی او را برادر کوچک

[...]

محتشم کاشانی
 

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۲۰ - وله ایضا

 

ای بلند اختر سپهر وجود

وی گران گوهر خزانه جود

به خدایی که داشت ارزانی

به تو در ملک خود سلیمانی

که اگر زین فتاده مور ضعیف

[...]

محتشم کاشانی
 
 
۱
۲
sunny dark_mode