ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٧٩٢
انقدر از متاع دنیاوی
که کفاف تو باشد ار طلبی
هم بفتوای عقل معذوری
هم بقول محمد عربی
زین فزون گر طلب کنی چه بود
[...]

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٧٩۴
آسمان زیر پای خود آرد
هر کرا هست همت عالی
وانکه باشد خسیس طبع و لئیم
سر فرو آورد بحمالی

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٧٩٧
ایدل ار چشم عقل بگشائی
و آنچه نیکست و آنچه بد بینی
شودت روشن آنکه هر که کند
مایه عمر نقد خود بینی
همچو حمال برف با همه رنج
[...]

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٨٠۴
بحر جود و کرم جمال الدین
ای برخ فرخ و مبارک پی
نشر صیت سخاوتت بجهان
کرد منسوخ جود حاتم و طی
با جوادی تو عجب نبود
[...]

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٨٠۶
بوالفضولی مرا بکنجی دید
همچو جنی نهان ز هر انسی
گفت دانم ملول میگردی
گفتم آری ز چون تو نا جنسی

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٨١۵
با تو ابن یمین بخواهد گفت
سخنی از ره نکو خواهی
پادشاهی که بندگان وی اند
خلق عالم ز ماه تا ماهی
راه رشد و ضلال پیدا کرد
[...]

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٨١٨
پیشتر زین علی شمس الدین
که سر از کبر بر فلک سودی
گرچه در جمع مال و در ضبطش
ید بیضا و سحر بنمودی
لیکن از شاعران خوش گفتار
[...]

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٨٢٠
تا توانی ضمان مشو کس را
کاولش بر دهد پشیمانی
و اوسط آن بود ملامت خلق
و آخر اندر غرامتش مانی

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٨۴٨
صاحبا بنده را بخدمت تو
پیش ازین بیش ازین محل بودی
بعنایت که داشتی با او
پیش آزادگان مثل بودی
از شرف در پناه سایه تو
[...]

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٨۵۴
فیلسوف زمانه قطب الدین
کرده کاری عجب چه نادانی
بر لب شیخ زاده بسطام
از طمع تیز کرده دندانی
خواست تا گاو لیس بر دهدش
[...]

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٨۶١
گر کسی با تو بد کند زنهار
جز بنیکی جزای آن نکنی
از بدی گر کسی کند سودی
از نکوئی تو هم زیان نکنی

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٨۶٣
گر تمتع ترا ز نقره و زر
اینقدر بس که قابض آنی
یک سخن بیغرض ز من بشنو
غم خود خور که سخت نادانی
چه نهی سیم و زر بدشواری
[...]

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٨۶۴
گر تو بر سهل و ممتنع خواهی
خویشتن را که مطلع یابی
شعر ابن یمین بدست آور
کان همه سهل و ممتنع یابی
از لطائف هر آنچه نام بری
[...]

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٨۶٩
من شنیدم که از ره شفقت
پدر پیر گفت با پسری
که ترا ناگه ار بدست فتد
ز اقتضای زمانه سیم و زری
بشنو از طوطی شکر گفتار
[...]

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٨٨٢
هرگز این آسمان سرگردان
بمرادم نمیکند دوری
هر سعادت که جست فی الحالم
او ز طوری فکند با طوری
و آن شقاوت که بود طالب غیر
[...]

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٨٨۴
هر چه در دولت تو ساخته اند
و آنچه با کس کنی ز نیکوئی
نزد اهل کرم نهای معذور
گر از آن هیچگونه وا گوئی

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٨٨٨
یعلم الله که در وفا داری
زان فزونم که در گمان آری
چشم آن دارم از فراست تو
که مرا بی روش نپنداری
خود مبادا و گر بود جرمی
[...]

ابن یمین » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ٩ - مثنوی مجلس افروز
یا الهی مرا زمن بستان
تا نباشم حجاب چهره جان
هستیم را بخود حجاب مکن
پرتو خود بخود نقاب مکن
منما نیست را بصورت هست
[...]

ابن یمین » دیوان اشعار » ماده تاریخها » شمارهٔ ۱۴ - تاریخ فوت عزالدین
چون فلک هفتصد ز سال شمرد
پس چل و هشت بر شمار افزود
نوزدهم از جمادی الاولی
روز شنبه نماز پیشین بود
بر رخ عز ملک و دین ناگاه
[...]

ابن یمین » دیوان اشعار » معمیات » شمارهٔ ۱ - چیستان
چار حرفست نام آن دلبر
که درش قبله ایست مردم را
اول نام و ثانی و ثالث
خمس نصف است و ربع چارم را
