جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۷۱ - در بیان آنکه انصاف به عیب خود پرداختن است و نظر به عیب دیگران نه انداختن
شیب کافورسای چون گردی
بر سرت بیخت گرد دم سردی
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۸۴ - در تأسف و تلهف بر نایافت صحبت عزیزانی که اذا رأوا ذکر الله نشان ایشان است و اولئک الذین انعم الله علیهم در شأن ایشان است
نه ازین کار در دلش دردی
نه ازین راه بر رخش گردی
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۱۰۱ - قصه کلنگی که او را چون باز شکار کردن کبوتر هوس کرد و به واسطه این هوس از گرفتن کرم های آبی باز ماند و به شکار کبوتر نرسید بلکه خود شکاری دیگری شد
بر لب دجله گازری کردی
روزی خود ز گازری خوردی
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۱۳۸ - در بیان آنکه چون سالک خلیع العذار در مشتهیات نفس و آرزوهای طبع افتاد علامت بعد و امارت طرد اوست از ساحت قرب
سالها هر چه خواستی کردی
عمرها هر چه خواستی خوردی
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۱۴۵ - در بیان سهر و بیخوابی که رکن چهارم ولایت و مقام ابدال است
صد شب از عمر خویش کم کردی
غم آن از غرور کم خوردی
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۱۵۱ - قال الله تعالی یا حسرتی علی ما فرطت فی جنب الله
کاش این گریه پیش ازین کردی
غم این کار پیش ازین خوردی
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۱۷۵ - در بیان آنکه شرط صحبت آنست که همه اصحاب در معرض آن باشند که چون در یکدیگر عیبی بینند به قول یا فعل دفع آن بکنند
گر نشیند به دامنش گردی
باشد آن گرد بر دلش دردی
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر دوم » بخش ۱۰ - حکایت شاه شجاع کرمانی قدس الله تعالی سره
هر شبی دیده پر نمک کردی
جگر خود به آن نمک خوردی
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر دوم » بخش ۴۲ - حکایت مجنون
گفت من آن که زخم او خوردی
به تمناش سر فرو بردی
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر دوم » بخش ۴۷ - قصه عاشق شدن آن دختر ترسا بر آن جوان مسلمان و در مفارقت وی بر بستر مرگ افتادن و جان دادن
گه بدو دست در کمر کردی
گه ز لبهای او شکر خوردی
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر دوم » بخش ۶۸ - به بام برآمدن وی قدس سره هر آخر روز و با آفتاب خطاب کردن
کش ازین غم به دل بود دردی
یا ازین راه بر رخش گردی
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر دوم » بخش ۷۶ - خلاص شدن مسخره فرعونیان از غرقه شدن به واسطه آنکه خود را به صورت موسی علیه السلام برآوردی و مسخرگی کردی
سر به تقلید وی برآوردی
هر چه دیدی ز وی همان کردی
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر سوم » بخش ۱۱ - حکایت بیوه زنی از نسا و باورد که سخنی درشت پرداخت و سلطان محمود را گرم ساخت و به سخنی دیگر نرم گردانید و به سر حد دادخواهی رسانید
گرمخویی کنند و دم سردی
در حق آن عوان باوردی
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر سوم » بخش ۵۰ - حکایت منت نهادن سفله بازاری با عارف از لباس ذل طمع عاری
صبح تا شام خدمتش کردی
خوان کشیدی و سفره آوردی
هلالی جغتایی » شاه و درویش » بخش ۲ - مصایب مصنف و مناجات
بلکه باشد گداییام دردی
اشک سرخی و چهرهٔ زردی
هلالی جغتایی » شاه و درویش » بخش ۱۰ - آغاز قصهٔ شاه و درویش
مشکلی هرکه پیشش آوردی
او روان حل مشکلش کردی
هلالی جغتایی » شاه و درویش » بخش ۱۱ - در آزاد شدن شهزاده از مکتب و ملول بودن درویش
هر گه که از شوق گریه میکردی
صد هزاران بهانه آوردی
هلالی جغتایی » شاه و درویش » بخش ۱۵ - حال عشق شاهزاده با گدا
صفحه را پیش روی آوردی
چهرهٔ خویش را نهان کردی
هلالی جغتایی » شاه و درویش » بخش ۱۹ - رفتن گدا به شب بر در شاهزاده
بارها صید فربه آوردی
خود قناعت به استخوان کردی
هلالی جغتایی » شاه و درویش » بخش ۲۳ - سر راه گرفتن رقیب درویش را
گر به من لحظهای وفا گردی
هم در آن لحظه صد جفا کردی