جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر سوم » بخش ۲۷ - حکایت رحم کردن نوشیروان بر آن پیرزن ناتوان که به کوزه ای نادرست دست و روی خود می شست
باز گفتا مبادا گرداند
کش چنان دیدم و خجل ماند
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر سوم » بخش ۳۹ - حکایت سیاست یعقوب سلطان آن عوان شیرازی را
شاهش القصه پیش خویش نشاند
رقعه سر تا به پای بر وی خواند
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر سوم » بخش ۴۰ - گفتار در احتیاج پادشاهان در مراحل امید و هراس به حکیمان فلک پیمای و منجمان ستاره شناس
دل او زین سرا بگرداند
رخش همت بدان سرا راند
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر سوم » بخش ۴۷ - اشارت به بعضی از شعرای ماتقدم که از سلاطین پیشین تربیت ها یافتند و نام اینان به واسطه مدایح آنان بر صحیفه روزگار بماند
چون شتر زین رباط بیرون راند
بر زمین غیر شعر هیچ نماند
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر سوم » بخش ۴۷ - اشارت به بعضی از شعرای ماتقدم که از سلاطین پیشین تربیت ها یافتند و نام اینان به واسطه مدایح آنان بر صحیفه روزگار بماند
گرچه صد گنج دست شاه فشاند
بر زمین غیر مدح شاه نماند
هلالی جغتایی » شاه و درویش » بخش ۴- در نعت سیدالمرسلین صلیالله علیه و سلم
آن که ناخوانده علم دین داند
لوح تعلیم پس چرا خواند؟
هلالی جغتایی » شاه و درویش » بخش ۴۰ - نامه نوشتن خسرو و خواستن شهزاده را از سیاحت کنار دریا
باید این نامه را چو برخواند
رخش دولت به این طرف راند
هلالی جغتایی » شاه و درویش » بخش ۴۱ - آمدن شهزاده به شهر و کیفیت استقبال او
شاه تا نامهٔ پدر برخواند
نیت شهر کرد و مرکب راند
وحشی بافقی » گزیدهٔ اشعار » مثنویات » در گله گزاری و ستایش
خرد از صنعتش فرو ماند
هر که این جنس دوخت ، او داند
وحشی بافقی » گزیدهٔ اشعار » مثنویات » در گله گزاری و ستایش
نیزهاش تا سری بجنباند
یک جهان جسم بیروان ماند
وحشی بافقی » گزیدهٔ اشعار » مثنویات » در ستایش ولی سلطان و بکتاش بیگ و قاسم بیگ
عزم تو چون عنان بجنباند
راه سیارگان بگرداند
سلیم تهرانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۷ - تصویرپردازی خیالی از مردی شکمباره به عنوان تمهیدی برای مدح اسلام خان و توصیف سفره نعم او
سوی پاچه چو گوش خواباند
به سگ پاچه گیر می ماند
حزین لاهیجی » مثنویات » ودیعة البدیعه (حدیقهٔ ثانی) » بخش ۴
دیگری از مجاهدان چو نماند
کرد عزم رکوب و مرکب راند
حزین لاهیجی » مثنویات » ودیعة البدیعه (حدیقهٔ ثانی) » بخش ۴۱
خامه البرز کوه لرزاند
رگ خارا به مصرعم ماند
حزین لاهیجی » مثنویات » ودیعة البدیعه (حدیقهٔ ثانی) » بخش ۴۱
شور دل، چون لبم بجنباند
زور این لطمه، کوه غلتاند
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۱۵۳ - نعمت اللّه کهسانی قُدِّسَ سِرُّهُ العَزیْزُ
هرکه در معرفت سخن راند
وصف خود میکند اگر داند
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۱۵۶ - نظامی گنجوی قُدِّسَ سِرُّه
فانی آن شد که نقش خویش نخواند
هر که این نقش خواند، باقی ماند
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ دوم در ذکر فضلا و محقّقین حکما » بخش ۴۵ - سنائی غزنوی قُدِّسَ سِرُّه
جانت حق داد و جاودان ماند
زانکه حق داده هیچ نستاند