گنجور

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » کارنامهٔ زندان » بخش ۳۵ - حکمت

 

بعد چندی شنید بدکردار

کاینک آید ز راه‌، شوهر یار

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » کارنامهٔ زندان » بخش ۴۷ - شمه‌ای از تاریخ خراسان

 

که در آن هر دوکیش صوفی‌وار

بود تجرید و حاصل‌،‌ترک کار

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » کارنامهٔ زندان » بخش ۴۸ - حکایت محمود غزنوی

 

همه را خوانده مستحق دمار

لایق تیغ تیز و درخور دار

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » کارنامهٔ زندان » بخش ۵۰ - داستان مسافرت به یزد

 

وان که بندد به قول مکرم کار

او ز مکرم بتر بود صد بار

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » کارنامهٔ زندان » بخش ۵۰ - داستان مسافرت به یزد

 

خواندن دوسیه‌، دیدن اخبار

عرض کردن به شه نتیجهٔ کار

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » کارنامهٔ زندان » بخش ۵۲ - در شکایت از خالق

 

بارالها به حق هشت و چهار

سایه‌ات را ز فرق ما بردار

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » کارنامهٔ زندان » بخش ۵۴ - آخر سال

 

غیر عمال دولت و تجار

باقی خلق در شکنجه دچار

ملک‌الشعرا بهار
 
 
۱
۷۳
۷۴
۷۵
۷۶
۷۷
sunny dark_mode