ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۳۴ - در مسافرت کردن شوهر و سپردن خانه و زن خود بهدست رفیق بدگوهر
خوردم از بهر او قسم بسیار
تاکه قانع شد وگرفت قرار
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۳۵ - حکمت
بعد چندی شنید بدکردار
کاینک آید ز راه، شوهر یار
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۳۶ - جعل نامه و گرفتار ساختن مرد بیگناه
رفت و آسود مرد وجدانکار
تار بگرفت و خواند این اشعار
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۴۱ - داستان مهندسی که گنجخانه ساخت
خشمگین شد ملک ازآن رفتار
دادشان گوشمالها بسیار
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۴۱ - داستان مهندسی که گنجخانه ساخت
شه بر او خواند آفرین بسیار
دست و بالش فراخ کرد به کار
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۴۱ - داستان مهندسی که گنجخانه ساخت
قرب ده سال برد سعی به کار
تا که شد گنجخانهها طیار
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۴۴ - آمدن سرمایهداری و رفتن دین
شرکت علم و سیم و صنعت و کار
برد آب اعاظم و اخیار
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۴۴ - آمدن سرمایهداری و رفتن دین
پردهها بود بر سر هرکار
پرده درگشت خامهٔ سحار
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۴۴ - آمدن سرمایهداری و رفتن دین
کارگر شد سپاه صاحبکار
سپهی لخت و خسته و بیمار
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۴۴ - آمدن سرمایهداری و رفتن دین
چون فقیران شوند با هم یار
مالداران شوند بی کس و کار
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۴۴ - آمدن سرمایهداری و رفتن دین
تا شریعتمدار در همه کار
بود همدست عمدهٔ التجار
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۴۶ - حبس شدن مدیر ناهید در اتاق بهار
نشرکردم شمارهای سه چهار
سر بهسر مدح شاه دولتیار
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۴۷ - شمهای از تاریخ خراسان
که در آن هر دوکیش صوفیوار
بود تجرید و حاصل،ترک کار
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۴۸ - حکایت محمود غزنوی
همه را خوانده مستحق دمار
لایق تیغ تیز و درخور دار
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۴۹ - گفتار ششم عزیمت بهار به اصفهان و شرح آن
گفت با من رئیس شعبهٔ چار
که رسیده است حکمی از دربار
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۴۹ - گفتار ششم عزیمت بهار به اصفهان و شرح آن
وز سر شوق هفتهای یکبار
زن و اطفال راکنم دیدار
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۵۰ - داستان مسافرت به یزد
وان که بندد به قول مکرم کار
او ز مکرم بتر بود صد بار
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۵۰ - داستان مسافرت به یزد
خواندن دوسیه، دیدن اخبار
عرض کردن به شه نتیجهٔ کار
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۵۲ - در شکایت از خالق
بارالها به حق هشت و چهار
سایهات را ز فرق ما بردار
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۵۴ - آخر سال
غیر عمال دولت و تجار
باقی خلق در شکنجه دچار