چون که نومید بودم از تهران
بود قرضم فزون و فرع گران
دیدم از رهن دادن اسباب
کار مخلص شود عظیم خراب
زن خود را به رَی فرستادم
از خود او را وکالتی دادم
کز ره بیع خانه و کالا
قرضها را کند تمام ادا
دختری خرد دارم و پسری
سال این چار وپنج آن دگری
دو فرشته دو نازنین دو ظریف
دوگل تازه و دو مرغ لطیف
هر دو هملانهاند و همبازی
کرده با هم به بازی انبازی
قوت قلب و لذت بصرند
مونس جان مادر و پدرند
این دو قسمت شدند وقت سفر
پسر اینجا بماند و شد دختر
من ز هجران دخت در تب و تاب
مادر از هجر پور، دیده پر آب
ای رهانندهٔ سیه روزان
رحمتی کن بر این دل سوزان
ما دوتن بیگناه و مظلومیم
همچو اطفال خویش معصومیم
خود تو آگاهی از حقایق امر
گنه زید و بیگناهی عمر
خود تو دانی که این گروه فقیر
من و چون من هزار خیل، اسیر
این همه ظلم چون پسندی تو
دست ظالم چرا نبندی تو
زن و مردی که نان به خلق دهند
هرچه آید به کف به سفره نهند
روزتا شب به خوف وبیم چرا؟
خستهٔ مردم لئیم چرا؟
زن ومردی که کودکان دارند
دل یک مورچه نیازارند
از جهان خوش به کودکانی چند
تربیت کردن جوانی چند
زن گرفتار بچه پروردن
مرد مشغول تربیت کردن
من نگویم ادیب و دانایم
ادبآموز و کشورآرایم
کم از این لااقل که من پدرم
پدر پنج دختر و پسرم
با چنین کس چنین جفا نکنند
بیگناهیش مبتلا نکنند
ور بود این پدرگنه کاری
چیست جرم کسان او باری
هفت مه زین عزیمتم شده طی
خانهام بیاجاره ماند به ری
که بزرگان کشور و اعیان
بیم دارند از اجاره ی آن
اینت دژخیمی و دژآگاهی
اینت نامردمی و بدخواهی
بنگر این عنف و بد مذاقی را
هم بر این کن قیاس باقی را
الغرض ای خدای نادیده
از تو چیزی کسی نفهمیده
هر به چندی ددی برانگیزی
دد نابخردی برانگیزی
مردمان را کنی دچار ددان
بخردان را شکار بیخردان
چون که کار ددان به گند افتاد
خشت آن دسته از خرند افتاد
بار دیگر خری برون آری
یا ز خر بدتری برون آری
عاقلان را کنی اسیر خران
عارفان را دچار بیخبران
اگر این است حال جمله کرات
هست یکسان نجوم با حشرات
همه لغوند عاقل و معقول
منطقی نیست آکل و ماکول
گه بسازی گهی خراب کنی
وز میان بدتر انتخاب کنی
چیره سازی معاویه به علی
خون کنی در دل علی ولی
بر بهین فرد زادهٔ عترت
پور مرجانه را دهی نصرت
جیش چنگیز را کنی یاری
خون ایرانیان کنی جاری
موجبات و علل بپا سازی
جنگ بینالملل بپا سازی
هرچه جنس بشربه جدکوشد
عاقبت جام بدتری نوشد
در تقلا چوگاو عصاری
همه بر گرد خویشتن ساری
اختیار جهان اگر با تست
از چه رو کارهاست ناقص و سست
ور ترا بر زمانه نیست نگاه
چیست پس فرق بنده با الله
ما بهشت ترا نمیخواهیم
سرنوشت ترا نمیخواهیم
فقرو ثروتبهشت و دوزخ تست
بین این دو مقام برزخ تست
در ببند این بهشت و دوزخ را
بی دخالت گذار برزخ را
هر زمان سایهای میار برون
شخص پر مایهای میار برون
نه همین از تو خون به دل داریم
که ز ظل تو نیز بیزاریم
«ظل» خود را گمار بر خورشید
تا ز ظل تو بفسرد جاوید
بفسرد، یخ کند، سراب شود
وین نظام کهن خراب شود
همه برهم خورند این حشرات
حشراتی که خواندهایم کرات
آه ازین سایههای بیمایه
از سر دهر دور این سایه
بارالها به حق هشت و چهار
سایهات را ز فرق ما بردار
آنچه گفتم تمام طیبت بود
نز سر جهل و شک و رببت بود
علمما ناقصاستوصبر کماست
عمر محدود و رنج دمبدمست
پای بینیم و سر نمیبینیم
قفل بینیم و در نمیبینیم
همه بینیم جز وی از آغاز
غافل از روزگارهای دراز
گر از آغازمان خبر بودی
ور به فرجاممان نظر بودی
هرگز این کاستی نمیدیدیم
بجز از راستی نمیدیدیم
پیش خرُم،جهان خوش و نیکست
نزد غمگین، زمانه تاریک است
گر به ما بد رسدگناه از ماست
ور رسدنیکیآنزسوی خداست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: غزل در مورد ناامیدی و رنج انسانی است که با مشکلات مالی و اجتماعی روبرو شده است. شاعر از وضعیت دشوار خود و خانوادهاش میگوید، اینکه همسرش را به ری فرستاده تا از فروش خانه و اموالش قرضهایشان را پرداخت کند. او از دو فرزندش یاد میکند که دلبستگی و مونس جانشان هستند و از دوری دخترش غمگین است. شاعر با ناله به خدا از ظلم و بیعدالتی در جامعه شکایت میکند و از اینکه چگونه بیگناهان مانند او مورد ظلم واقع میشوند.
او به وضعیت نگرانکننده اجتماعی اشاره میکند که در آن افراد خوب و مهربان در سختیاند و کسانی که باید بر آنها رحم کنند، در عذاباند. او انتقاد میکند از اینکه چرا خداوند بیعدالتیهای موجود را نمیبیند و از او میخواهد تا سایه ظلم را از سر انسانها بردارد. شاعر بر این باور است که زندگی تا حد زیادی در دستان خدای بزرگ است و درک نادرست از زندگی باعث ایجاد مشکل در دستیابی به آرامش و سعادت واقعی افراد میشود. او در نهایت دعا میکند تا خداوند او و دیگران را از این رنجها نجات دهد.
هوش مصنوعی: زمانی که از زندگی در تهران ناامید بودم، قرضم زیاد و بهرهاش سنگین بود.
هوش مصنوعی: دیدم که وقتی کار را به دیگران بسپارم، نتیجهاش به طور جدی خراب خواهد شد.
هوش مصنوعی: من همسرم را به ری فرستادم و به او وکالت دادم تا به جای من کارهایی را انجام دهد.
هوش مصنوعی: در مسیر خرید و فروش، بدهیها به طور کامل تسویه میشود.
هوش مصنوعی: من یک دختر خردسال و یک پسر دارم که در سالهای مختلفی به دنیا آمدهاند، یکی در چهار سال گذشته و دیگری در پنج سال پیش.
هوش مصنوعی: دو فرشته زیبا و نازکاندام، همانند دو گل تازه و دو پرنده لطیف هستند.
هوش مصنوعی: آنها با هم در یک منزل کنار هم زندگی میکنند و بازی میکنند؛ به طور گروهی و با هم دیگر مشغول بازی هستند.
هوش مصنوعی: نیروی دل و لذت دیدن، همراه و مونس روان انسان، پدر و مادر هستند.
هوش مصنوعی: در هنگام سفر، این دو قسمت شدند؛ پسر در اینجا ماند و دختر رفت.
هوش مصنوعی: من به خاطر فراق دخترم در حالى که مادرش از فراق فرزندش ناراحت است، در حال گریه و اندوه هستم.
هوش مصنوعی: ای کسی که نجاتدهندهی بدبختان هستی، بر این دل آتشین رحمتی کن.
هوش مصنوعی: ما دو نفر بیگناه و بیپناه هستیم، مانند کودکان خود که پاک و معصوماند.
هوش مصنوعی: تو خود آگاهی از حقایق زندگی، که در آن گناه و بیگناهی هرکدام چه معنا و جایگاهی دارند.
هوش مصنوعی: تنها تو میدانی که من و هزاران نفر دیگر همچون من در فقر و نیاز گرفتار هستیم.
هوش مصنوعی: چرا اینقدر ظلم را میپذیری و کاری نمیکنی؟ چرا خودت دست ظالم را نمیگیری و او را متوقف نمیکنی؟
هوش مصنوعی: زن و مردی که به دیگران کمک میکنند و نیازهای آنها را برطرف میسازند، هر چیزی که به دست آورند را با دیگران تقسیم میکنند و در سفره خود قرار میدهند.
هوش مصنوعی: چرا در طول روز و شب از ترس و نگرانی زندگی میکنی؟ خسته از دست انسانهای پست و نامرد هستی؟
هوش مصنوعی: زن و مردی که فرزندان دارند، دلشان رئوف و مهربان است و حتی نمیخواهند که کوچکترین آسیب و آزاری به یک مورچه برسد.
هوش مصنوعی: خوشحالتر از آن نیست که چند کودک را به خوبی تربیت کنی و در جوانیات این کار را انجام دهی.
هوش مصنوعی: زن در حال پرورش و بزرگ کردن فرزندان است، در حالی که مرد مشغول تربیت و آموزش دیگران میباشد.
هوش مصنوعی: من نمیگویم که استاد یا عالم هستم، بلکه خود را کسی میدانم که در حال یادگیری آداب و هنرهای زندگی است و به پرورش کشور و مردمانش کمک میکند.
هوش مصنوعی: من حداقل این را کم دارم که پدرم پدر پنج دختر و پسر است.
هوش مصنوعی: با کسی که چنین رفتار دارد، به او جفا نکنید و بیدلیل او را مورد آزار قرار ندهید.
هوش مصنوعی: اگر پدر شما کار نادرستی کرده، چه تقصیری بر گردن فرزندانش است؟
هوش مصنوعی: هفت ماه است که به خاطر این موقعیت بزرگم، خانهام بدون مستاجر مانده و به حالت خالی درآمده است.
هوش مصنوعی: بزرگان و افراد مهم کشور از اجاره آن میترسند و نگران هستند.
هوش مصنوعی: تو دشمنی و به دیگران آسیب میرسانی، تو کسی هستی که به جایِ صداقت و خوبی، خیانت و بدی را انتخاب کردهای.
هوش مصنوعی: به این بدبختی و طعم تلخی که داری نگاه کن و آن را با حالتهای دیگر زندگیات مقایسه کن.
هوش مصنوعی: در نهایت، ای خدایی که کسی تو را نمیبیند، کسی از تو چیزی نمیداند و فهمی از تو ندارد.
هوش مصنوعی: هر از گاهی تو بیحساب و بدون درنگ، افرادی نادان و بیخود را به تحرک واداشته و به انجام کارهای ناپسند وادار میکنی.
هوش مصنوعی: مردم را به قید و بند کسانی میافکنی که خود را دانا و عاقل میپندارند، ولی در حقیقت به شکار افراد نادان و بیخبر مشغولند.
هوش مصنوعی: وقتی کار زشتکاران خراب شد، سنگبنای آن گروه هم ویران گردید.
هوش مصنوعی: بار دیگر باید با چیزی یا کسی جدید مواجه شوی، یا از وضعیت دشوارت به وضعیت حتی بدتری برسید.
هوش مصنوعی: افراد باهوش را در دام افراد نادان میافکنند و عارفان را با ندانمکاریهای جاهلان گرفتار میکنند.
هوش مصنوعی: اگر حال تمامی کرات و سیارات این گونه است، پس کیهان به اندازه حشرات بیاهمیت و بیارزش است.
هوش مصنوعی: همه افرادی که به نظر میرسد منطقی و عاقل هستند، به این معنا نیست که همه آنها در درک رفتارها و خوراکیها درست عمل میکنند.
هوش مصنوعی: گاهی میسازی و گاهی ویران میکنی، و از میان گزینهها بدترین را انتخاب میکنی.
هوش مصنوعی: برتری معاویه بر علی، دل علی را پر از درد و خشم کرده است.
هوش مصنوعی: اگر بهترین فرد از نسل عترت را یاری کنی، به او کمک و نصرت دادهای.
هوش مصنوعی: اگر به چنگیز کمک کنی، خون ایرانیان به جریان میافتد.
هوش مصنوعی: دلایل و عواملی که موجب ایجاد جنگهای جهانی میشود.
هوش مصنوعی: هرکس که در پی لذتهای زودگذر باشد، در نهایت به عواقب بدتری دچار خواهد شد.
هوش مصنوعی: همچون گاوی که در آسیا تلاش میکند، همواره به دور خود میچرخد و به زحمت میافتد.
هوش مصنوعی: اگر همهی امور جهان به دست تو باشد، چرا کارها اینقدر ناقص و ضعیف انجام میشود؟
هوش مصنوعی: اگر تو به زمان و جهان نگاهی نداری، پس چه تفاوتی میان بنده و خداوند وجود دارد؟
هوش مصنوعی: ما بهشت تو را نمیخواهیم و به سرنوشت تو هم اهمیتی نمیدهیم.
هوش مصنوعی: فقر و ثروت بستگی به حالت شما دارد و میتواند بهشت یا جهنم باشد. بین این دو وضعیت، زندگی شما در برزخ قرار دارد.
هوش مصنوعی: در اینجا به این موضوع اشاره میشود که نباید به دنیای بهشت و دوزخ به عنوان دو مکان مجزا نگاه کرد و بهتر است که انسانها در مرحلهای میان این دو قرار بگیرند تا خودشان انتخاب کنند.
هوش مصنوعی: هر بار که سایهای به وجود میآید، شخص برجستهای را به نمایش بگذار.
هوش مصنوعی: ما تنها به خاطر رنجی که از تو برداشتیم دل شکستهایم، بلکه حتی از سایهی تو هم فاصله گرفتهایم.
هوش مصنوعی: سایهات را بر روی خورشید بیفکن تا نور تو همیشه درخشان بماند و نابود نشود.
هوش مصنوعی: اگر همه چیز خراب شود، یخ بزند، گول بخورد و این نظام قدیمی و سنتی از بین برود.
هوش مصنوعی: همه این حشرات که نامشان را شنیدهایم، با هم به هم میخورند و در هم تداخل میکنند.
هوش مصنوعی: ای کاش از این سایههای بیارزش که بر سر زندگیام وجود دارد، رهایی یابم و از آنها دور شوم.
هوش مصنوعی: خدایا، به عظمت و مقام تو از ما دوری کن و سایهات را از سر ما بردار.
هوش مصنوعی: آنچه من بیان کردم، به خاطر پاکی و صداقت من بود و نه به دلیل نادانی و تردید.
هوش مصنوعی: دانش ما ناتمام است و صبر ما اندک. عمر ما محدود است و هر لحظه با درد و زحمت مواجه هستیم.
هوش مصنوعی: ما فقط نشانههایی از وجود یک چیز را میبینیم، اما خود آن شیء را نمیتوانیم ببینیم. مانند اینکه پای یک در را میبینیم، اما خود در را نه. یا قفلی را میبینیم، اما در را که باید قفل کند، نمیبینیم.
هوش مصنوعی: همه ما از او غافلیم و در طول زمان به چیزهای دیگر مشغولیم.
هوش مصنوعی: اگر از ابتدا آگاه بودی و به نتیجه کارمان نگاه میکردی، شاید وضعیت ما متفاوت میبود.
هوش مصنوعی: ما هیچ وقت این کمبود را نمیدیدیم جز به خاطر راستگویی.
هوش مصنوعی: در حضور خوشحالها و شادابها، دنیا زیبا و دلنشین است، اما برای کسانی که غمگین هستند، زندگی بسیار تاریک و سخت به نظر میرسد.
هوش مصنوعی: اگر به ما آسیب یا بدی برسد، تقصیر از خود ماست، و اگر چیزی خوب به ما برسد، آن از جانب خداوند است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چون بیامد بوعده بر سامند
آن کنیزک سبک زبام بلند
برسن سوی او فرود آمد
گفتی از جنبشش درود آمد
جان سامند را بلوس گرفت
[...]
چیست آن کاتشش زدوده چو آب
چو گهر روشن و چو لؤلؤ ناب
نیست سیماب و آب و هست درو
صفوت آب و گونه سیماب
نه سطرلاب و خوبی و زشتی
[...]
ثقة الملک خاص و خازن شاه
خواجه طاهر علیک عین الله
به قدوم عزیز لوهاور
مصر کرد و ز مصر بیش به جاه
نور او نور یوسف چاهی است
[...]
ابتدای سخن به نام خداست
آنکه بیمثل و شبه و بیهمتاست
خالق الخلق و باعث الاموات
عالم الغیب سامع الاصوات
ذات بیچونش را بدایت نیست
[...]
الترصیع مع التجنیس
تجنیس تام
تجنیس تاقص
تجنیس الزاید و المزید
تجنیس المرکب
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.