لبیبی » قطعات و قصاید به جا مانده » شمارهٔ ۶ - ابیات منقول در مجمع الفصحاء
بنده شاعران اکنونم
آنشان باد جمله در . . .ونم
آن من نیز هم به . . . یکی
زانکه من از میانه بیرونم
آن من . . . و آن ایشان ریش
[...]
لبیبی » ابیات پراکنده در لغت نامه اسدی و مجمع الفرس سروری و فرهنگ جهانگیری و رشیدی » شمارهٔ ۱۲ - به شاهد لغت کولک، بمعنی کدویی که زنان روستا پنبه در او نهند
زن برون کرد کولک از انگشت
کرد بر دوک و دوک ریسی پشت
لبیبی » ابیات پراکنده در لغت نامه اسدی و مجمع الفرس سروری و فرهنگ جهانگیری و رشیدی » شمارهٔ ۱۶ - به شاهد لغت پیشادست، بمعنی نقد
ستد و داد جز به پیشادست
داوری باشد و زیان و شکست
لبیبی » ابیات پراکنده در لغت نامه اسدی و مجمع الفرس سروری و فرهنگ جهانگیری و رشیدی » شمارهٔ ۲۱ - به شاهد لغت فرخچ، بمعنی رشوت
بدهم بهر یک نگاه رخش
گر پذیر دل مرا به فرخچ
لبیبی » ابیات پراکنده در لغت نامه اسدی و مجمع الفرس سروری و فرهنگ جهانگیری و رشیدی » شمارهٔ ۴۱ - به شاهد لغت لنجه، بمعنی رفتار بناز لیکن جاهلانه
کفش صندوق محنت و . . . زنش
هر دو گردند و هر دو ناهموار
هیچکس را گناه نیست درین
کو برد جمله را همی از کار
این یکی را بخنجه و خفتن
[...]
لبیبی » ابیات پراکنده در لغت نامه اسدی و مجمع الفرس سروری و فرهنگ جهانگیری و رشیدی » شمارهٔ ۵۷ - به شاهد لغت ناگوار، بمعنی چیزی ناگوار و بدهضم که گوارا نشود و مرد گران جان و بمعنی تخمه و امتلا
از سخای تو ناگوار گرفت
خلق را یکسر و منم ناهار
لبیبی » ابیات پراکنده در لغت نامه اسدی و مجمع الفرس سروری و فرهنگ جهانگیری و رشیدی » شمارهٔ ۵۹ - به شاهد لغت ارزیز، بمعنی قلعی
گرچه زردست همچو زر پشیز
یا سفیدست همچو سیم ارزیز
لبیبی » ابیات پراکنده در لغت نامه اسدی و مجمع الفرس سروری و فرهنگ جهانگیری و رشیدی » شمارهٔ ۶۳ - به شاهد لغت آس، به معنی آنچه خرد شود در زیر سنگ آسیا
دوستا جای بین و مرد شناس
شد نخواهم به آسیای تو آس
لبیبی » ابیات پراکنده در لغت نامه اسدی و مجمع الفرس سروری و فرهنگ جهانگیری و رشیدی » شمارهٔ ۶۸ - به شاهد لغت سکج، به معنی مویز
همچو انگور آبدار بدی
نون شدی چون سکج ز پیری خشک
لبیبی » ابیات پراکنده در لغت نامه اسدی و مجمع الفرس سروری و فرهنگ جهانگیری و رشیدی » شمارهٔ ۷۸ - به شاهد لغت داشن، بمعنی عطا، داشاد
چکنم که سفیه را به نکوی
نتوان نرم کردن از داشن
لبیبی » ابیات پراکنده در لغت نامه اسدی و مجمع الفرس سروری و فرهنگ جهانگیری و رشیدی » شمارهٔ ۱۰۱ - به شاهد لغت نخکله، بمعنی گوزی ( گردویی) سخت
ای بزفتی علم بگرد جهان
بر نگردم بتو مگر بمری
گرچه سختی چو نخلکه مغزت
جمله بیرون کنم بچاره گری
لبیبی » ابیات پراکنده در لغت نامه اسدی و مجمع الفرس سروری و فرهنگ جهانگیری و رشیدی » شمارهٔ ۱۰۲ - به شاهد لغت چیستان، بمعنی اغلوطه پرسیدنی که بعربی لغز گویند
اگر این چیستان تو بگشایی
گوی دانش ز موبدان ببری