×
مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۵
دوش چون مرغ شب فغان برداشت
مهر خاموشی از دهان برداشت
صبح سرپوش زر کشیده چرخ
از طبقهای آسمان برداشت
زاغ شب در زمان که پشت نمود
[...]
مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۶
تن به مهر تو دل ز جان برداشت
جان امید از همه جهان برداشت
پاسبان صبر بود بر در دل
دزد غم ساز پاسبان برداشت
عافیت وقتی ار چه قاعده بود
[...]
مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۷
عافیت رخت از جهان برداشت
مکرمت دیده زین مکان برداشت
آفتابی که خاک را زر کرد
سایه زین تیره خاکدان برداشت
خون روان شد ز چشم من که فلک
[...]