گنجور

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » مستزاد » شمارهٔ ۱

 

هر زمانی من دلسوخته را

بدود اشک و بگیرد دامن

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » مستزاد » شمارهٔ ۱

 

فتنه باشد که در آئی روزی

نیمه مست از در کاشانه ی من

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » مستزاد » شمارهٔ ۱

 

گوش کن ناله خواجو بصبوح

چون بوقت سحر از طرف چمن

خواجوی کرمانی
 

کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۸۵۴

 

گفتی از چشم تو خون می آید

هرچه می آید ازو در گذران

کمال خجندی
 

کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۸۵۴

 

الاف اگر زد به قدت سرو چمن

گویش اینک گز و اینک میدان

کمال خجندی
 

کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۸۵۴

 

نسبت روی تو کردیم به ماه

ماه چرخی بزد از شادی آن

کمال خجندی
 

کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۸۵۴

 

گفته خون تو ریزیم و کمال

از انتظارم چه کشی باش بر آن

کمال خجندی
 

کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۸۵۴

 

حاکمی خواه بکش خواه ببخش

بندهامه خواه بخوان خواه بران

کمال خجندی
 

شاه نعمت‌الله ولی » مفردات » شمارهٔ ۲۸۱

 

همه عالم به نور او روشن

نظری کن به نور دیدهٔ من

شاه نعمت‌الله ولی
 

جامی » بهارستان » روضهٔ نخستین (در ذکر احوال مشایخ صوفیه) » بخش ۱۲

 

ای که در شرع خداوندان حال

می کنی از سنت و فرضم سؤال

سنت آمد رخ ز دنیا تافتن

فرض راه قرب مولا یافتن

جامی
 
 
۱
۲
۳
۴
۵
sunny dark_mode