گنجور

صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۳۳۶

 

نکشم ناز بتی را که جفاجو نبود

به چه کار آیدم آن گل که در او بو نبود؟

بیستون پیش سبکدستی ما بی وزن است

عشق را سنگ کم اینجا به ترازو نبود

صائب تبریزی
 

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۶۸

 

شب که حالم زغم هجر تو دیگرگون بود

بر کفم ساغر می آبلهٔ پرخون بود

دیده دیدم که به خوناب جگر می غلتید

خبر از حال دلم نیست ندانم چون بود

معنیی نیست در این نشئه مگر با مجنون

[...]

جویای تبریزی
 

غروی اصفهانی » دیوان کمپانی » مدایح و مراثی » مدایح و مراثی الامام موسی بن جعفر الکاظم علیه السلام » شمارهٔ ۲ - فی رثاء الامام موسی الکاظم علیه السلام

 

عمری ار موسی کاظم ز جفا مسجون بود

در صدف گوهر بحر عظمت مکنون بود

مظهر غیب مصون بود و حجاب ازلی

اسم اعظم ز نخست از همه کس مخزون بود

ماه کنعان بُد و شد گاه تنزل در چاه

[...]

غروی اصفهانی
 
 
sunny dark_mode