صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶۳۳
چند در خاک وطن غنچه بود بال و پرم؟
در سر افتاده چو خورشید هوای سفرم
پیه گرگ است که بر پیرهنم مالیدند
دست چربی که کشیدند عزیزان بر سرم
عیش موری ز ترشرویی من تلخ نشد
[...]
فیض کاشانی » شوق مهدی » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۹
من که باشم که بر آن خاطر عاطر گذرم
لطفها میکنی ای خاک درت تاج سرم
کاش راهی به سر کوی تو میداشتمی
تا به سر سوی تو میآمدم از هر گذرم
نتوان قطع بیابان فراق تو نمود
[...]
فیض کاشانی » شوق مهدی » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۹
من که باشم که بر آن خاطر عاطر گذرم
لطفها میکنی ای خاک درت تاج سرم
کاش راهی به سر کوی تو میداشتمی
تا به سر سوی تو میآمدم از هر گذرم
نتوان قطع بیابان فراق تو نمود
[...]
جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۴۳
بی تو چون پسته طرب ساخته غمناکترم
یک دهن خنده نشانیده به خون تا کمرم
بزم رقص تو ز بس حیرت نظاره فزود
گرم گردش شده گرداب صفت چشم ترم
غنچه سانم همه تن دل به تمنای غمت
[...]
مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۲
ای ز رخسار تو گلهای چمن در آزرم
مهر در کار به قربان تو رفتن سرگرم
نشد از گرمی صهبا دل سنگین تونرم
برنیاید مه رویت بلی از پرده شرم
یغمای جندقی » دیوان اشعار » مراثی و نوحهها » شمارهٔ ۳۵
هم پلنگان حجاز از دم گرگ تو به رم
هم غزالان حرم
آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۶۸۸
سالها رفت که ای عشق نگیری خبرم
باز غوغا کن و سودا شو و بازآبسرم
سر بی شور نگنجد به تن عاشق مست
خبری زآمدنت کو که کند باخبرم
تو بهر رنگ درآئی زدرم زیبائی
[...]
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ دوم در ذکر فضلا و محقّقین حکما » بخش ۲۲ - حافظ شیرازی قُدِّسَ سِرُّه
همتم بدرقهٔ راه کن ای طایرِ قدس
که دراز است رهِ مقصد و من نوسفرم
صفایی جندقی » دیوان اشعار » نوحهها » شمارهٔ ۴۴
دیدی آخر که فلک ریخت چه خاکی به سرم
کز سر نعش تو باید نگران درگذرم
اینک از کوی تو پیش آمده راه سفرم
می روم وز سر حسرت به قفا می نگرم
ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل اول - لطیفهنگاریها » شمارهٔ ۹۳ - انگشت نما
ای خاک کف پای تو بود تاج سرم!
خوبتر از تو نباشد به جهان، در نظرم
به وفایت که اگر دیده به تیرم دوزی
ناجوانمردم اگر جز تو به جایی نگرم
دوش سرمست ز میخانه سوی خانه شدی
[...]
صامت بروجردی » کتاب الروایات و المصائب » شمارهٔ ۱۵ - در بیان اذان گفتن بلال
غم هجران نبی ساخته پرخون جگرم
خواهم از او شنوم نام نکوی پدرم
صامت بروجردی » کتاب نوحههای سینه زنی (به اقسام مختلفه و لحنهای متنوع و مخصوصه) » شمارهٔ ۲۶ - و برای او
شمر نگذاشت پس از قتل تو معجر به سرم
ای شه خون جگرم
صامت بروجردی » کتاب نوحههای سینه زنی (به اقسام مختلفه و لحنهای متنوع و مخصوصه) » شمارهٔ ۲۶ - و برای او
تنت امروز چنین سرمه صفت مینگرم
خاک عالم به سرم
صامت بروجردی » کتاب نوحههای سینه زنی (به اقسام مختلفه و لحنهای متنوع و مخصوصه) » شمارهٔ ۲۸ - و برای او
ای مسیب ز جهان سوی جنان در سفرم
شده پرخون جگرم
صامت بروجردی » کتاب نوحههای سینه زنی (به اقسام مختلفه و لحنهای متنوع و مخصوصه) » شمارهٔ ۲۸ - و برای او
بنشین لحظهای اندر دم آخر به برم
شده پرخون جگرم کو رضا کو پسرم
صامت بروجردی » کتاب نوحههای سینه زنی (به اقسام مختلفه و لحنهای متنوع و مخصوصه) » شمارهٔ ۲۸ - و برای او
رقمی نیست ز پا تا به سر من دیگرم
شده پرخون جگرم کو رضا کو پسرم
صامت بروجردی » کتاب نوحههای سینه زنی (به اقسام مختلفه و لحنهای متنوع و مخصوصه) » شمارهٔ ۲۸ - و برای او
نه دگر اسم به جا باز بود نی اثرم
شده پرخون جگرم کو رضا کو پسرم
صامت بروجردی » کتاب نوحههای سینه زنی (به اقسام مختلفه و لحنهای متنوع و مخصوصه) » شمارهٔ ۲۸ - و برای او
ساخت بیمونس و دور از وطن و در به درم
شده پرخون جگرم کو رضا کو پسرم
صامت بروجردی » کتاب نوحههای سینه زنی (به اقسام مختلفه و لحنهای متنوع و مخصوصه) » شمارهٔ ۲۸ - و برای او
به محبان و عزیزان برساند خبرم
شده پرخون جگرم کو رضا کو پسرم
صامت بروجردی » کتاب نوحههای سینه زنی (به اقسام مختلفه و لحنهای متنوع و مخصوصه) » شمارهٔ ۲۸ - و برای او
که به راه تو بود موسم مردن نظرم
شده پرخون جگرم کو رضا کو پسرم