گنجور

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۶۵

 

حال خود باز بر آیین دگر می بینم

باز کار دل خود زیر و زبر می بینم

مبرید از پی من رنج که من روز به روز

روزگار دل شوریده بتر می بینم

آن پسر نازکنان می رود اندر ره من

[...]

امیرخسرو دهلوی
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۶١۴

 

شرح جوری که من از دور قمر می‌بینم

با که گویم که جهان زیر و زبر می‌بینم

هر کجا می‌نگرم ناله و غم می‌بینم

هر که را می‌نگرم دیدهٔ تر می‌بینم

هر کجا بدگهری بود کنون همچو نگین

[...]

ابن یمین
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۵۴۲

 

ظلمت شام غم از نور سحر می بینم

روز خود را زشب خویش بتر می بینم

طغرای مشهدی
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۲۶ - تضمین غزل خواجه حافظ علیه‌الرحمه

 

این چه غوغاست که در ملک بشر می‌بینم

عالمی را همه پرخوف‌وخطر می‌بینم

همه را کینه‌به‌دل، فتنه‌به‌سر می‌بینم

این چه شور است که در دور قمر می‌بینم

صغیر اصفهانی
 
 
sunny dark_mode