×
ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۱۶
دوش آمد رخ زیبای تو در خواب مرا
سیل از دیده روان گشت و ببرد آب مرا
تنم از ضعف چنان شد که نمییافت دگر
عقل هر چند که میجست به مهتاب مرا
در سر زلف تو بستم دل و میدانستم
[...]
۶ بیت

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۹
نفریبد به خیال نگهت خواب مرا
نبرد جلوه وصل تو به مهتاب مرا
بسته بر بازوی بیدار فلک خواب مرا
کرده تعویذ سحر آه جگرتاب مرا
اشک پرورده راز غم پنهان دلم
[...]
۴ بیت
