×
عبید زاکانی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۶ - ایضا در مدح همو
ای جوانبخت وزیری که کند افسر سر
خاک پایت چو بدین گنبد خضرا برسد
جان هر خسته ز لطف تو دوا کسب کند
دل هرکس ز عطایت به تمنی برسد
ملک را چون تو عمیدی چو خدا روزی کرد
[...]
عبید زاکانی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۰ - در عبرت
ای عبید این گل صد برگ بر اطراف چمن
هیچ دانی که سحرگاه چرا میخندد
با وجود گره غنچهٔ و تنگی دل او
حکمتی هست نه از باد هوا میخندد
چون ثبات فلک و کار جهان میبیند
[...]
عبید زاکانی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۴ - در تضمین مطلع یکی از قصاید سعدی گوید
چه تفاوت کند ار زانکه بیائی بر ما
« بامدادان که تفاوت نکند لیل و نهار»
دست در دامن می زن که از این پس همه روز
« خوش بود دامن صحرا و تماشای بهار »