گنجور

فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۱ - در منقبت علی(ع)

 

به مشامم نرسد بوی گلی از چپ و راست

مگر از زلف کجت سلسله بر پای صباست

در چمن بسکه نسیم تو کند غارت هوش

نفسی بوی گل از جا نتواند برخاست

حسن را این همه سامان که ز روی تو فزود

[...]

فیاض لاهیجی
 

فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۲ - مطلع دوم

 

در چمن پیش لبت وا نشد ار غنچه رواست

که ز سامان جمال تو چمن تنگ فضاست

می تواند به دلم شیوه استغنا داد

آنکه سر تا قدمت را به تغافل آراست

دلبران عذر ستم خود طلبند از عشاق

[...]

فیاض لاهیجی
 

فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۳ - مطلع سوم

 

جلوه ات دوش که سامان چمن می آراست

پیش شمشاد قدت سرو نشست و برخاست

سایه سرمه ز نامحرمی آنجا نفتد

کنج چشمت که حرم گاه عروسان حیاست

حسرت شوق به انداز گریبان نرسد

[...]

فیاض لاهیجی
 

فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۴ - در منقبت امام حسن عسگری(ع)

 

تا کی از حوت کند جا به حمل مهر بدل

ای خوش آن روز که نه حوت بماند نه حمل

روز و شب عربده دارند به هم در تطویل

گاه آن اقصر ازین آید و گاهی اطول

شب که چون اول ظل دوم از حدمی رفت

[...]

فیاض لاهیجی
 
 
sunny dark_mode