طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۶
برد زلفش گرو از مشکلم آسانی را
کرد نقشی به دلم خط پریشانی را
غنچهاش خندد اگر هیچ نباشد قدری
پیش شفتالوی او قیمت خوبانی را!
گیر از طره او سرخط آشفتهدلی
[...]
طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۲
بس که هستی همه سامان وجود عدم است
ساز قانون بقا را ز فنا زیر و بم است
دوستان بیهوده در عالم امکان هرگز
دل آسوده مجویید که بسیار کم است!
ذرهای مهر جهان در دل خود راه مده
[...]
طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۳
ساغر عیش ابد گرچه به دستم دادند
راه راحت همه از جام الستم دادند
کاروانان قضا و قدر از هشیاری
چون حنا بسته مرا بر کف مستم دادند
هرکجا باشم اگر بیاثر داغ نیم
[...]
طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۸ - باسطجان
باده عشق تو در هر دل اگر جوش کند
اگرش آب حیات است کجا نوش کند؟!
آرزومند وصال تو اگر هوشناک است
به یکی قطره می وصل تو بیهوش کند
سر خود گرچه بر افلاک نو ساید
[...]
طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۵
نرگس مست تو آلوی هراتم ندهد
حلقه زلف تو از بند نجاتم ندهد!
جانب کوی تو خواهم که کنم پروازی
شهپر بال رسایی به قناتم ندهد
وه که اموال جمالت به نصاب است کنون
[...]
طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۳
شب که با یاد رخت داشت دلم سوز و گداز
برق آهم به تکاپوی تو شد در تک و تاز
هوشم از سر به خیال سر زلف تو برفت
همچو موسی طرف طور دوان از پی راز
صانع روز ازل را تو چه خوش مصنوعی
[...]
طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۹۲
با لب لعل تو طوطی نکند همسخنی
بگذرد پیش تو از دعوی شکرشکنی
سنبل زلف تو را باد پریشان سازد
بشکند عنبرسارایی و مشک ختنی!
گرچه ابروی تو شد قبله اسلام ولی
[...]