×
سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۵
ز حریم کعبه کمتر نبود کنشت ما را
که ز شوق او نمانده، سر خوب و زشت ما را
ز کجا شنیده یارب که غبار کوی یاریم
کند آن کسی که نسبت به گل بهشت ما را
به اسیری ام برد خط چو شوم ز زلف آزاد
[...]
سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۸۰
نخورند در گلستان، گل و لاله آب بیتو
به گلوی شیشهٔ می، نرود شراب بیتو
چو دو یار مهربانی که ز هم جدا نگردند
به چمن نمیگذارد قدم آفتاب بیتو
چو پیاله جلوهای کن به بساط بزم مستان
[...]