سنایی » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۳ - ترکیب بند در مدح مکینالدین
شعرهای ما نه شعرست ار چنان کان شاعریست
شاعری دیگر بود نزدیک من آن ساحریست
جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۳
سینه تنگم نه جای چون تو زیبا دلبری ست
خوش بیا بر چشم من بنشین که روشن منظری ست
بر رخ زردم ببین خط های خونین از سرشک
کین ورق در حسب حال دردمندان دفتری ست
هر شبی چندان ز درد هجر بگدازم که روز
[...]
بابافغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۸
در دلم سوزی عجب از عشق زیبا دلبریست
دوزخی در جانم از داغ بهشتی پیکریست
تا قرین آتش شوقت شدم پروانه وار
سوزم از اندیشه هر دم کاین منم یا دیگریست
چون نسوزم بیتو در بستان که در جانم ز غم
[...]
سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۰
میشناسم چشم او را، طرفه مست کافریست
دیدهام مژگان شوخش را، عجب تیرآوریست
قوت بازوی غم را بین کزو عاجز شدهست
می که هر برگی ز تاکش پنجهٔ زورآوریست
از تهیدستی به مقصد ره نیابد نالهام
[...]
واعظ قزوینی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۲
سوی قبرستان گذاری کن، که خوش بوم و بریست
سبزه هر سو خط یاری گل رخ سیمین بریست
بسکه پربار از گل صدرنگ حسرت گشته است
سر نهاده بر زمین، در هر قدم شاخ زریست
هر طرف آرامگاه شاه دامادیست شوخ
[...]
واعظ قزوینی » دیوان اشعار » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۹۹
از جهان، ما را رخی پر گرد و دامان تریست
تا بآب و نان ما، چون آسیا از دیگریست!
بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۱۳
فکر آزادی به این عاجز سرشتیها تریست
عقده چندان نیست اما رشتهٔ ما لاغریست
تا بود ممکن نفس نشمرده کم باید زدن
ای ز آفت بیخبر دل کورهٔ مینا گریست
برق غیرت در جهات دهر وا کردهست بال
[...]