گنجور

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۵۹

 

عقل آمد عاشقا خود را بپوش

وای ما ای وای ما از عقل و هوش

یا برو از جمع ما ای چشم و عقل

یا شوم از ننگ تو بی‌چشم و گوش

تو چو آبی ز آتش ما دور شو

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۷ - خلوت طلبیدن آن ولی از پادشاه جهت دریافتن رنج کنیزک

 

سوی قصه گفتنش می‌داشت گوش

سوی نبض و جَستنش می‌داشت هوش

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۶ - متابعت نصاری وزیر را

 

می‌نیندیشیم آخر ما بهوش

کین خلل در گندمست از مکر موش

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۶ - متابعت نصاری وزیر را

 

تا ازین طوفان بیداری و هوش

وا رهیدی این ضمیر و چشم و گوش

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۵۶ - ذکر دانش خرگوش و بیان فضیلت و منافع دانستن

 

زو پلنگ و شیر ترسان همچو موش

زو نهنگ و بحر در صفرا و جوش

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۷۴ - جمع شدن نخچیران گرد خرگوش و ثنا گفتن او را

 

جمع گشتند آن زمان جمله وحوش

شاد و خندان از طرب در ذوق و جوش

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۷۹ - سوال کردن رسول روم از امیرالمؤمنین عمر رضی‌الله عنه

 

بر عدمها کان ندارد چشم و گوش

چون فسون خوانَد همی آید به جوش

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۴۲ - رفتن گرگ و روباه در خدمت شیر به شکار

 

داند و خر را همی‌راند خموش

در رخت خندد برای روی‌پوش

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۶ - حکایت مشورت کردن خدای تعالی در ایجاد خلق

 

آسمان در دور ایشان جرعه‌نوش

آفتاب از جودشان زربفت‌پوش

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۹ - گمان بردن کاروانیان که بهیمهٔ صوفی رنجورست

 

گوش دار ای احول اینها را بهوش

داروی دیده بکش از راه گوش

مولانا
 
 
۱
۲
۳
۵
sunny dark_mode