×
عطار » منطقالطیر » در نعت رسول » در نعت رسول ص
سر یک یک ذره چون بودش عیان
امی آمد کو ز دفتر بر مخوان
عطار » منطقالطیر » در نعت رسول » در نعت رسول ص
با زمین آید ز چارم آسمان
روی بر خاکش نهد جان بر میان
عطار » منطقالطیر » در تعصب گوید » حکایت رفتن مصطفی بسوی غار و خفتن علی در بسترش
پیش یار غار، صدیق جهان
هم برای جان او در باخت جان
عطار » منطقالطیر » در تعصب گوید » درخواست پیغمبر (ص) از پروردگار که کار امتش را به او سپارد
گر تو میخواهی که کس را در جهان
از گناه امتت نبود نشان
عطار » منطقالطیر » حکایت بلبل » حکایت درویشی که عاشق دختر پادشاه شد
نیم نان داشت آن گدا و نیم جان
زان دو نیمه پاک شد در یک زمان
عطار » منطقالطیر » حکایت بلبل » حکایت درویشی که عاشق دختر پادشاه شد
چون مرا سر میبریدی رایگان
ازچه خندیدی تو در من آن زمان
عطار » منطقالطیر » حکایت طوطی » گفتگوی خضر(ع) با دیوانهای
من در آنم تا بگویم ترک جان
زانک بی جانان ندارم برگ آن
عطار » منطقالطیر » داستان همای » داستان همای
من گرفتم خود که شاهان جهان
جمله از ظل تو خیزند این زمان
عطار » منطقالطیر » حکایت صعوه » حکایت یعقوب و فراق یوسف
چون درآمد امرش از حق آن زمان
گشت محوش نام یوسف از زفان
عطار » منطقالطیر » حکایت صعوه » حکایت یعقوب و فراق یوسف
گر نراندی نام یوسف بر زفان
لیک آهی برکشیدی آن زمان
عطار » منطقالطیر » پرسش مرغان » حکایت پادشاهی که بسیار صاحب جمال بود
وانک نام او براندی بر زفان
قطع کردندی زفانش در زمان
عطار » منطقالطیر » پرسش مرغان » حکایت پادشاهی که بسیار صاحب جمال بود
گر کسی را تاب بودی یک زمان
شاه روی خویش بنمودی عیان
عطار » منطقالطیر » جواب هدهد » حکایت شیخ سمعان
چون بدید این خواب بیدار جهان
گفت دردا و دریغا این زمان
عطار » منطقالطیر » عزم راه کردن مرغان » عزم راه کردن مرغان
هدهد هادی چو آمد پهلوان
تاج بر فرقش نهادند آن زمان