گنجور

بلند اقبال » دیوان اشعار » ترجیعات » شمارهٔ ۳

 

پادشاه از حال اهل فارس تا کی غافل است

نه به ویرانی ملک فارس گویا مایل است

بلند اقبال
 

طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۹

 

گرچه رنگ و بو دلیل و شاهد روی گل است

لیک اندر روی گل پیرایه ز آه بلبل است

ساز عیشی نیست اندر بزم امکان دم به دم

از شکست رنگ مینای دلم را قل‌قل است

سرنوشتم شد ز دیوان قضا آشفتگی

[...]

طغرل احراری
 

طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۰

 

رفتن هوش از سرم تا ساربان محمل است

ناقه شوق مرا در خاک مجنون منزل است

آنقدر مستم که نشناسم جنون را از خرد

نشئه جام شراب من ز انگور دل است

قطره خونی که از زخم دل من می‌چکد

[...]

طغرل احراری
 

اقبال لاهوری » زبور عجم » بخش ۱۰۲ - عشق اندر جستجو افتاد آدم حاصل است

 

عشق اندر جستجو افتاد آدم حاصل است

جلوهٔ او آشکار از پردهٔ آب و گل است

آفتاب و ماه و انجم میتوان دادن ز دست

در بهای آن کف خاکی که دارای دل است

اقبال لاهوری
 

ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۲۱ - در وصف جواهر لعل نهرو نخست‌وزیر فقید هند

 

ازجواهر،‌لعل‌خوش‌تر زان که‌ همرنگ‌ دل‌ است

زان دل من بر جواهر لعل نهرو مایل است

ملک‌الشعرا بهار
 
 
۱
۲
۳
sunny dark_mode