گنجور

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۸

 

بوی وصلت‌گر ببالاند دل ناکام را

صحن این‌کاشانه زیر سایه‌گیرد بام را

طایر آزاد ماگر بال وحشت واکند

گردباد آیینه سازد حلقه‌های دام را

دیدن هنگامهٔ هستی شنیدن بیش نیست

[...]

بیدل دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۹

 

در طلب تا چند ریزی آبروی‌کام را

یک سبق شاگرد استغناکن این ابرام را

داغ بودن در خمار مطلب نایاب چند

پخته نتوان‌کرد زآتش آرزوی خام را

مگذر ازموقع‌شناسی ورنه در عرض نیاز

[...]

بیدل دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۰

 

کی بود سیری ز ناز آن نرگس خودکام را

باده پیمایی‌گرانی نیست طبع جام را

من هلاک طرزاخلاقم چه‌خشم وکوعتاب

بوی‌گل آیینه‌دار است از لبت دشنام را

ضبط آداب وفاگریک تپش رخصت دهد

[...]

بیدل دهلوی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۸ - فی مدح سلطان العادل محمد شاه غازی رحمه‌الله علیه

 

عید شد ساقی بیا درگردش آور جام را

پشت‌پا زن دور چرخ وگردش ایام را

سین ساغر بس بود ای ترک ما را روز عید

گو نباشد هفت سین رندان دردآشام را

خلق را بر لب حدیث جامة نو هست و من

[...]

قاآنی
 

طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲

 

گر به عرض آرد تمنا حسرت ناکام را

شوخی مطلب شود خمیازه موج جام را

شوق بسمل دم به دم از بی‌قراری‌های ما

می‌کشد یک سر در آغوش تپش آرام را

شهرت کان عقیق از هستی ما شد عدم

[...]

طغرل احراری
 

طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳

 

گر قضا با من نویسد محنت ایام را

التیام زخم سازم پنجه ضرغام را

در بیابانی که مرغ وحشت ما پر زند

خون بسمل دانه گردد حلقه‌های دام را

از تپش دارد نوید بوی وصل او دلم

[...]

طغرل احراری
 
 
۱
۲