گنجور

ظهیر فاریابی » قصاید » شمارهٔ ۲۵

 

نقش هر دولت که آن بر هفت منظر یافتند

نظم هر صورت که آن در چار گوهر یافتند

چون مرصع شد بهم فهرست آن مجموع را

در کلاه مر زبان هفت کشور یافتند

داور اعظم اتابک نصرة الدین کز دعاش

[...]

ظهیر فاریابی
 

ظهیر فاریابی » قصاید » شمارهٔ ۲۸

 

زلف سرمستش چو در مجلس پریشانی کند

جان اگر جان را نیندازد گرانجانی کند

عقلها را از پریشان زیستن نبود گزیر

اندر آن مجلس که زلف او پریشانی کند

تا پریشان نیست بر سوسن همی ساید عبیر

[...]

ظهیر فاریابی
 

ظهیر فاریابی » قصاید » شمارهٔ ۲۹

 

نوبت ملکت شها بر هفت گردون می زنند

ملک عالم را به تو فال فریدون می زنند

در ازل دایم زدند و تا ابد خواهند زد

تا نپنداری شها کین نوبت اکنون می زنند

نوبت اول بهنگامی که در طشت افق

[...]

ظهیر فاریابی
 

ظهیر فاریابی » قصاید » شمارهٔ ۳۳

 

چون شد از دریای مینا زورق زر ناپدید

آمد از درج زمرد لولو لالا پدید

چون ز لوح لاجوردی میم زرین شد نهان

نون سیمین شد ز روی تخته مینا پدید

گشته تا شد همچو در دریای کحلی زعفران

[...]

ظهیر فاریابی
 

ظهیر فاریابی » قصاید » شمارهٔ ۵۸

 

ای نوشته دولتت منشور ملک جاودان

هچو عم سلطانی و همچون پدر سلطان نشان

موسم نوروز و ملک خرم و شاه جوان

فرصتی باشد جهان را زین نکوتر در جهان ؟

تخت گو بنشین مربع تاج گو بر فراز سر

[...]

ظهیر فاریابی
 

ظهیر فاریابی » قصاید » شمارهٔ ۶۸

 

هرچه فرّ و جاه قدرست ای همایون بارگاه

در حریم حضرتت جمع آمد از اقبال شاه

در ازل چو نقش نیرنگ تو می زد نقش بند

دولت اندر آستانت کرد خود را جایگاه

بر فضای ساحت قدر تو گردون راست رشک

[...]

ظهیر فاریابی
 
 
sunny dark_mode