گنجور

عمان سامانی » گنجینة الاسرار » بخش ۵

 

سایهٔ معشوق گر افتاد بر عاشق چه شد

ما به او محتاج بودیم او به ما مشتاق بود

عمان سامانی
 

عمان سامانی » گزیدهٔ اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱ - قصیده انجمنیه عمان سامانی شعرای اصفهان در نیمه دوم سده ۱۳ هجری

 

دیگران را شور بستان بر سر و شوق چمن

ما و رندان غزلخوان و فضای انجمن

ما هنر را اخترانیم انجمن ما را سپهر

ما سخن را بلبلانیم انجمن ما را چمن

اندرآ، تا حوزه یی بینی پر از عقل و روان

[...]

عمان سامانی
 

عمان سامانی » گزیدهٔ اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲ - در مدح زبده اوصیا و سرور اولیا و نخبه اتقیا حضرت علی(ع)

 

می دهی ساغر به یاد آن لب میگون مرا

ساقی امشب می کنی تا کی به ساغر خون مرا

مدعی پیوسته گوید عیب او غافل که عشق

چهره لیلی نمود از دیده مجنون مرا

در درون خلوت دل عشق آن زیبا جمال

[...]

عمان سامانی
 

عمان سامانی » گزیدهٔ اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵ - در مدح هژبر سالب و شهاب ثاقب اسد الله الغالب علی بن ابیطالب علیه السلام

 

زندگانی چیست دانی؟ جان منور داشتن

بوستان معرفت را تازه و تر داشتن

عرش فرش پای کوب تست همت کن بلند

تا کی از این خاکدان بالین و بستر داشتن

بگسل این دام هوس ای مرغ قدسی آشیان

[...]

عمان سامانی
 

عمان سامانی » گزیدهٔ اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶ - در شکایت از روزگار و منقبت حیدر کرار صلوات الله و سلامه علیه

 

بس فشرد از پنجه بیداد، گردون نای من

بسته شد راه نفس بر منطق گویای من

گر هجوم اشک را مانع نبودی آستین

غرق خون کردی جهان را چشم خونپالای من

مایه رفت از دست و ماند انگشت حیرت بر دهان

[...]

عمان سامانی
 

عمان سامانی » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲: ای که جز انکارت اندر کار صاحبکار نیست

 

ای که جز انکارت اندر کار صاحبکار نیست

گر، به چشم عقل بینی هرگزت انکار نیست

گاه می گویی به مجلس دل چرا، بی درد، نی

گاه می گویی به گلشن گل چرا، بی خار نیست

با فضولی ها که این جبر است یا آن اختیار

[...]

عمان سامانی
 
 
sunny dark_mode