×
شیخ بهایی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷
پای امیدم، بیابان طلب گم کردهای
شوق موسایم، سر کوی ادب، گم کردهای
باد گلزار خلیلم، شعله دارم در بغل
نالهٔ ایوب دردم، راه لب گم کردهای
میکند زلفت منادی بر در دلها که من
[...]
شیخ بهایی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲
تازه گردید از نسیم صبحگاهی، جان من
شب، مگر بودش گذر بر منزل جانان من
بس که شد گل گل تنم از داغهای آتشین
میکند کار سمندر، بلبل بستان من
طفل ابجد خوان عشقم، با وجود آنکه هست
[...]
شیخ بهایی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۴
عید، هرکس را ز یار خویش، چشم عیدی است
چشم ما پر اشک حسرت، دل پر از نومیدی است
شیخ بهایی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۹
میکشد غیرت مرا، غیری اگر آهی کشد
زانکه میترسم که از عشق تو باشد آه او