گنجور

یغمای جندقی » دیوان اشعار » مراثی و نوحه‌ها » شمارهٔ ۱۸

 

رزم شامی و حجازی کم تر از محشر نباشد

یک نظر در نینوا کن گر ترا باور نباشد

گرنه ثارالله آمد خون شاه نینوائی

جاودانی این مصیبت را چرا آخر نباشد

از سگی چند آهو آسا شرزه شیری نیم بسمل

[...]

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » دیوان اشعار » مراثی و نوحه‌ها » شمارهٔ ۴۹

 

خود چگویم ای دل اندر این رزیت چون شوی چون

از گزند مالش سر پنجه غم خون شوی خون

گر درین ماتم نبارد بر به روی از مخزن دل

چیست اشک بسدین در خاک خواری گنج قارون

غیر حرق و غرق ماهی تا به ماه، مه تا به ماهی

[...]

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » منشآت » بخش اول » شمارهٔ ۳ - به آقا محمد رضای عطار نراقی نگاشته

 

گر گدائی رابطی می بابتی شاهد فراهم

دولتی دارد شگرف آن شیر مرغ این جان آدم

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » منشآت » بخش اول » شمارهٔ ۱۵ - به یکی از دوستان نگاشته

 

پای مجنون گر نپوید کوی لیلی، لنگ زیبا

چشم یعقوب ار نبیند روی یوسف، کور خوشتر

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » منشآت » بخش اول » شمارهٔ ۵۵ - به احمد صفائی فرزند خود به جندق نوشته

 

چرب و شیرین، نغز و رنگین، دلپذیری جان گواری

نوش زنبوری چه سود آوخ چو بر من نیش ماری

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » منشآت » بخش سوم » شمارهٔ ۵۳ - قطعه ای به طنز

 

ما و زاهد را زبان آشنائی نیست با هم

او نمیداند عراقی من نمی گویم حجازی

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۴۲

 

گر گدائی رابطی می با بتی شاهد فراهم

دولتی دارد شگرف این شیر مرغ آن جان آدم

حاصلم نی زآن عقیقی لعل جز اشک پیاپی

بهره‌ام کو زآن فروزان چهر جز آه دمادم

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۴۹

 

آدمی سنجم به خروار، اشک می بارم به دامن

باد می بندم به چنبر آب می سایم به هاون

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۶۰

 

چرب و شیرین، نغز و رنگین دل پذیری جان گواری

نوش زنبوری چه سود آوخ که بر من نیش ماری

یغمای جندقی
 
 
sunny dark_mode