گنجور

حمیدالدین بلخی » مقامات حمیدی » المقامة الرابعة - فی الربیع

 

این الکرام المؤاخی کنت بینهم

بین لنا این مثواهم و این هم

قالو قضوا نحبهم جلا و قاطبة

لما قضی الدهر بالاجال دینهم

حمیدالدین بلخی
 

عطار » اسرارنامه » بخش نهم » بخش ۶ - الحکایه و التمثیل

 

که«ای دارنده‌ی دنیا و دین هم

ببخش آنرا که آنش نیست و این هم»

عطار
 

اوحدی » جام جم » بخش ۱۰ - در ستایش خواجه غیاث‌الدین

 

داد دنیا تو دادی و دین هم

لاجرم آن ببردی و این هم

اوحدی
 

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۲۳۵ - مخترع

 

ای کافر بد مست که بردی دل و دین هم

جان نیز فدایت مگذر غافل ازین هم

آن طره بگوش تو سخن گوید و ابرو

خم بهر شنیدن ز کمین حال چنین هم

نقش عجب و صورت مشکل که ز حسنت

[...]

امیرعلیشیر نوایی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۰۸

 

ز رقیب او چه سازم که کند نظر بکین هم

چه رخی گشاده دارد که کند گره جبین هم

ز غم بهشت رویی من خسته را چه دوزخ

جگریست پر ز آتش نفسی است آتشین هم

بکشد هزار عاشق نکشیده تیغ و شاید

[...]

اهلی شیرازی
 

بابافغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۷۶

 

عشقم بلای جان شد، آن لعل آتشین هم

تلخست باده بر من، نیشست انگبین هم

می خوردن و جوانی زیبد ترا که دانی

آداب مجلس می، کار میان زین هم

بگذار تیغ و بستان ساغر که دور کردی

[...]

بابافغانی
 

وحشی بافقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۱۷

 

نه من از تو مهر خواهم نه تو بگذری ز کین هم

نه تر است این مروت نه مراست چشم این هم

چه بهانه ساخت دیگر به هلاک بیگناهان

که تعرض است بر لب گرهیست بر جبین هم

به میان جنگ و صلحت من و دست و آن دعاها

[...]

وحشی بافقی