گنجور

سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲

 

مرد بی حاصل نیابد یار با تحصیل را

جان ابراهیم باید عشق اسماعیل را

گر هزاران جان لبش را هدیه آرم گویدم

نزد عیسا تحفه چون آری همی انجیل را

زلف چون پرچین کند خواری نماید مشک را

[...]

سنایی
 

سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۲

 

خیز ای دل زین برافگن مرکب تحویل را

وقف کن بر ناکسان این عالم تعطیل را

پاک دار از خط معنی حرف رنگ و بوی را

محو کن از لوح دعوی نقش قال و قیل را

اندرین صفهای معنی در معنی را مجوی

[...]

سنایی
 

میبدی » کشف الاسرار و عدة الابرار » ۴- سورة النساء- مدنیة » ۱۲ - النوبة الثالثة

 

مرد بیحاصل نیابد یار با تحصیل را

سوز ابراهیم باید درد اسماعیل را

میبدی
 

میبدی » کشف الاسرار و عدة الابرار » ۱۲- سورة یوسف- مکیة » ۱۰ - النوبة الثالثة

 

مرد بی حاصل نیابد یار با تحصیل را

سوز ابراهیم باید درد اسماعیل را

میبدی
 

نظامی » خمسه » مخزن الاسرار » بخش ۸ - نعت سوم

 

خیز و بفرمای سرافیل را

باد دمیدن دو سه قندیل را

نظامی
 

عطار » مصیبت نامه » آغاز کتاب » بخش ۳۳ - الحكایة ‌و التمثیل

 

هر خسی غرقه شده تحصیل را

لیک نه تحصیل را تفضیل را

عطار
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۱۱۱ - جواب گفتن خر روباه را

 

تا بدیدم روی عزرائیل را

باز آوردی فن و تسویل را

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۴۴ - رجوع به قصهٔ رنجور

 

تا نبرد تیغت اسمعیل را

تا کنی شه‌راه قعر نیل را

مولانا
 

نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۹

 

ای از کرم نریخته خون سبیل را

وز لطف عید کرده عزای خلیل را

در ملک مصر یوسف کنعان به یاد تو

دریای نیل ساخته چشم کحیل را

گویی به غیر واسطه در گوش خاکیی

[...]

نظیری نیشابوری
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۱۵

 

در کوی عشق ره نبود جبرئیل را

پی کرده است تیزی این ره دلیل را

بخت سیه گلیم ندارد غم گزند

حاجت به نیل نیست رخ رود نیل را

خورشید و مه مرا نتواند ز راه برد

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۱۶

 

عارف متابعت نکند قال و قیل را

بانگ درا به کار نیاید دلیل را

با دوستان حق چه کند خصم شعله خوی؟

باغ و بهارهاست در آتش خلیل را

پاس نفس بدار که آن خوی آتشین

[...]

صائب تبریزی
 

فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۴

 

کم گیر بهر حادثه عقل کفیل را

بستن به مشت خس نتوان رود نیل را

چشم امید داشتن از اهل روزگار

باشد طبیب درد نمودن علیل را

بال مگس ندارم و بر خویش بسته‌ام

[...]

فیاض لاهیجی
 

سیدای نسفی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۰

 

خال لبت نشانده در آتش خلیل را

زلف تو بسته بال و پر جبرئیل را

ارباب حرص اهل طعم را خورد به چشم

باشد حلال خون گدایان بخیل را

سیلاب گریه کوه گنه را برد ز جا

[...]

سیدای نسفی
 
 
۱
۲