گنجور

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۲۰ - مشورت

 

یک نصیحت بشنو از من کاندران نبود غرض

چون کنی رای مهمی تجربت از پیش کن

طاعت فرمان حق بر، شفقتی بر خلق کن

در همه حال این دو معنی را شعار خویش کن

ور تو را دایم تواضع بود با خرد و بزرگ

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش اول: شرف‌نامه » بخش ۴۳ - سگالش خاقان در پاسخ اسکندر

 

رقیب منا خیز و در پیش کن

تو شو نیز و اندیشهٔ خویش کن

نظامی
 

عطار » منطق‌الطیر » بیان وادی فقر » گفتار عاشقی که از بیم قیامت می‌گریست

 

خویش را اول ز خود بی‌خویش کن

پس براقی از عدم درپیش کن

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش چهلم » بخش ۶ - الحكایة و التمثیل

 

تا ابد اکنون سفر در خویش کن

هر زمانی رونق خود بیش کن

عطار
 

عطار » اشترنامه » بخش ۱۲ - حكایت شهباز و صیاد

 

هر زمان در خویش عزّت بیش کن

چارهٔ این درد جان ریش کن

عطار
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٧١١

 

یک نصیحت بشنو از من کاندران نبود غرض

چون کنی رای مهمی تجربت از پیش کن

طاعت فرمان ایزد شفقتی بر خلق او

در همه حال این دو معنی را شعار خویش کن

کارت ار دائم تواضع بود با خورد و بزرگ

[...]

ابن یمین
 

صوفی محمد هروی » ده نامه » بخش ۷ - نامه دوم

 

چاره کار من درویش کن

فکر دوای جگر ریش کن

صوفی محمد هروی
 

اسیری لاهیجی » اسرار الشهود » بخش ۴۱ - در بیان حقیقت عشق و آثار و احکام آن

 

عشق می گوید که ترک خویش کن

عقل می گوید که خود را پیش کن

اسیری لاهیجی
 

فضولی » ساقی نامه » بخش ۶ - نشأه جام سوم

 

ازین بیش فکر دل ریش کن

بجام سیوم نشأه ام بیش کن

فضولی
 

سعیدا » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱

 

لطف به قدر [کرم] خویش کن

بر کمی من نگر و بیش کن

سعیدا
 

بلند اقبال » دیوان اشعار » مثنویات » بخش چهارم » بخش ۲ - نصایح

 

زودکاری را شعار خویش کن

کار را از وعده خود پیش کن

بلند اقبال
 

اقبال لاهوری » رموز بیخودی » بخش ۱۳ - در معنی حریت اسلامیه و سر حادثهٔ کربلا

 

عقل می گوید که خود را پیش کن

عشق گوید امتحان خویش کن

اقبال لاهوری
 

رهی معیری » منظومه‌ها » گنجینهٔ دل

 

خواهش مرهم ز دل ریش کن

هرچه طلب می‌کنی از خویش کن

رهی معیری
 
 
sunny dark_mode