×
مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۳۴
میگوید عشق هرکه جان پیش کشد
صد جان و هزار جان عوض بیش کشد
در گوش تو بین عشق چها میگوید
تا گوش کشانت بسوی خویش کشد
جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۳۵۳
طبع مردم سوی خوبان وفاکیش کشد
خاطر من به بتان ستم اندیش کشد
هر که را سرکشی و شوخی و بدخویی بیش
خون گرفته دل من جانب او بیش کشد
می کشم تحفه جان پیش چنان سنگدلی
[...]
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۸۶ - گل و پروانه
گل که پروانه را به خویش کشد
هم ز پروانه جرعه بیش کشد