گنجور

عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۱۰۲ - کشتن فرامرز برادر گشتاسپ طهماسپ را گوید

 

همه بلخ اکنون بدست وی است

کنون رای و آهنگ وی بر وی است

عثمان مختاری
 

ایرانشان » کوش‌نامه » بخش ۸ - در مدح پادشاه اسلام

 

همین نامه را تاجدار وی است

که گردنده گردون به کام وی است

ایرانشان
 

سنایی » طریق التحقیق » بخش ۵۳ - انما امره اذا اراد شیئا ان یقول له کن فیکون

 

خط بدینجا کوسیه روی است

که همه رنگ زاج و مازوی است

سنایی
 

حمیدالدین بلخی » مقامات حمیدی » المقامة العاشرة - فی العزا

 

این چه بانگ و خروش و آه قوی است؟

بر کسی کو امام یا علوی است

حمیدالدین بلخی
 

ادیب صابر » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۲

 

ساحت صحرا ز زینت همچو نقش مانوی است

هر کجا چشمت برافتد صورت و نقش نوی است

آنکه هنگام خطاب وکنیت و نام و نسب

عمده الاسلام ابوالقاسم علی الموسوی است

اوست آن عالی نسب کز عدل او و علم او

[...]

ادیب صابر
 

خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۶

 

می‌خور که جهان حریف جوی است

آفاق ز سبزه تازه روی است

بر عیش زدند ناف عالم

اکنون که بهار نافه بوی است

از زهد کنار جوی کاین وقت

[...]

خاقانی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۶۴ - صفت داد و دهِش خسرو

 

مخور تنها گرت خود آب جوی است

که تنهاخور چو دریا تلخ‌خوی است

نظامی
 

نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۴ - سبب نظم کتاب

 

هر طبع که او خلاف جوی است

چون پردهٔ کج خلاف گوی است

نظامی
 

نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۶ - خطاب زمین بوس

 

او نیز که پاسبان کوی است

بر دولت تو خجسته روی است

نظامی
 

نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۱۷ - پند دادن پدر مجنون را

 

دریا که چنین فراخ روی است

پالایش قطره‌های جوی است

نظامی
 

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۲

 

زهی زیبا جمالی این چه روی است

زهی مشکین کمندی این چه موی است

ز عشق روی و موی تو به یکبار

همه کون مکان پر گفت و گوی است

از آن بر خاک کویت سر نهادم

[...]

عطار
 

سعدی » بوستان » باب اول در عدل و تدبیر و رای » بخش ۳۲ - حکایت در معنی خاموشی از نصیحت کسی که پند نپذیرد

 

تو را عادت، ای پادشه، حق روی است

دل مرد حق گوی از این جا قوی است

سعدی
 

اوحدی » جام جم » بخش ۳۰ - در خواص نفس قدسی و دلایل حرکات و علامات اجزای بدن

 

نفس نطقیست، بی‌زبان گویاست

این بداند کسی که او جویاست

اوحدی
 

سلمان ساوجی » جمشید و خورشید » بخش ۱۹ - آگاهی فغفور شاه از حال جمشید

 

کجا در نوبهاری لاله روی است

کجا در گلشنی زنجیر موی است

سلمان ساوجی
 

خیالی بخارایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۴

 

باد بر زلف تو بگذشت که عنبر بوی است

گل مگر روی تو دیده ست که خندان روی است

بیش از این نیست به نقش دهنت نسبت من

که میان من واو تا به عدم یک موی است

خون به جو می رود از دیدهٔ مردم زین غم

[...]

خیالی بخارایی
 
 
۱
۲
sunny dark_mode