چون گواهی بندگان مقبول نیست

عدل او باشد که بندهٔ غول نیست

بی‌سبب گر عز به ما موصول نیست

قدرت از عزلِ سبب معزول نیست

نه که تاثیر از قدر معمول نیست

لیک تاثیرش ازو معقول نیست

گوینده را چه غم که نصیحت قبول نیست

گر نامه رد کنند گناه رسول نیست

در گلشن وجود ره بوالفضول نیست

برگ خزان رسیده او بی اصول نیست

داغ است عشق از دل بی آرزوی من

خون می خورد کریم چو مهمان فضول نیست

زاهد خمیده است چو چنگ و ملول نیست

یک تار موی بر تن او بی اصول نیست

دارد ز مرشدان طریقت، خلیفه ها

ایمن به شهرها نتوان شد که غول نیست

وجه به تصدیق تو مجهول نیست

کنه به ادراک تو معقول نیست

آری آری شکر لفظ و قول نیست

دفع دیو از ظاهر لاحول نیست

زآنکه‌ علّت‌ منفک‌ از معلول نیست‌

نزد اهل‌ دانش‌ این‌ مجهول نیست‌

فهم علت درخور معلول نیست

عقل خود داند که این معقول نیست

بعد علت جایز از معلول نیست

بل دوییت بینشان معقول نیست

پیشِ عاقل بی‌تَخَصُّص گر عمل معقول نیست

پس چرا در کشورِ ما این عمل معمول نیست

واردات و صادراتِ ما تعادل چون نداشت

هرچه می‌خواهی در ایران فقر هست و پول نیست

با فلاکت مملکت از چار سو پر سائِل است

[...]