عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴۲
هر که هست اندر پی بهبود خویش
دور افتادست از مقصود خویش
تو ایازی پوستین را یاد دار
تا نیفتی دور از محمود خویش
عاشقی باید که بر هم سوزد او
[...]
عطار » مصیبت نامه » آغاز کتاب » بخش ۱ - فی التوحید باری عز اسمه
هست عقل و جان ودل محدود خویش
کی رسد محدود در معبود خویش
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۲۹ - هدیه بردن عرب سبوی آب باران از میان بادیه سوی بغداد به امیرالمؤمنین بر پنداشت آنک آنجا هم قحط آبست
گفت زن صدق آن بود کز بود خویش
پاک برخیزی تو از مجهود خویش
حسینی » کنز الرموز » بخش ۲۳ - در بیان قرب و بعد و کیفیت آن
قرب حق دوری تست از بود خویش
بی زیان خود نیابی سود خویش
شاه نعمتالله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۴۷
سوختم بر آتش دل عود خویش
یافتم از خویشتن مقصود خویش
من ایاز حضرتم اما به عشق
او ایازست و منم محمود خویش
تا نشستم بر سر کوی غمش
[...]
شاه نعمتالله ولی » مثنویات » شمارهٔ ۱۱
می دهد ما را وجود از جود خویش
می دهیم او را ظهور از بود خویش
جامی » هفت اورنگ » خردنامه اسکندری » بخش ۵۸ - ندبه حکیم دوم
نشستیم غافل ز مقصود خویش
تهی خاطر از فکر بهبود خویش
وحشی بافقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۲
کردیم نامزد به تو نابود و بود خویش
گشتیم هیچکارهٔ ملک وجود خویش
غماز در کمین گهرهای راز بود
قفلی زدیم بر در گفت و شنود خویش
من بودم و نمودی و باقی خیال تو
[...]
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۳۲
از فراق یار ناخشنود خویش
روی در نابود بینم بود خویش
بس که در سودا به شوق افتاده ام
از زیان خود ندانم سود خویش
خوبی او شد پدید از چشم من
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۵۹
هرچند خط باطلم از تار و پود خویش
خجلت کشم چو موج سراب از نمود خویش
چون ابر غوطه در عرق شرم میزنم
بندم لب هزار صدف گر به جود خویش
تیغ دم دم شود چو برون آیی از غلاف
[...]
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۱۲ - حسینی قزوینی
تا برافشانیم دست از بود خویش
بر مراد یار خشم آلود خویش
صفی علیشاه » تفسیر منظوم قرآن کریم » ۲- سوره بقره » ۲۶- آیات ۵۱ تا ۵۲
نفس حیوانیه را معبود خویش
گیرد از اندیشۀ مردود خویش
اقبال لاهوری » رموز بیخودی » بخش ۲۱ - در معنی اینکه حیات ملیه مرکز محسوس میخواهد و مرکز ملت اسلامیه بیت الحرام است
تا نماید تاب نامشهود خویش
شعله ی او پرده بند از دود خویش