گنجور

خیالی بخارایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۷

 

تا بر بیاض رویت خطّ سیه برآمد

از نامهٔ محبّان نام گنه برآمد

گو طرّهٔ را مبُر سر اکنون که رخ نمودی

فکر از درازی شب نبوَد چو مه برآمد

زلف سیاهکارت بی جرم تا که را سوخت

[...]

خیالی بخارایی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۰۸

 

یار از سر کوچه چو مه برآمد

هر گوشه هزار وه برآمد

برخاست قیامتی که در صبح

ماه شب چارده برآمد

سرمست به خانقه گذر کرد

[...]

اهلی شیرازی