گنجور

عطار » منطق‌الطیر » بیان وادی توحید » حکایت پیرزنی که کاغذ زری به بوعلی داد

 

تو درین ره مرد عقد و حل نه‌ای

چند بینی غیر اگر احول نه‌ای

عطار
 

فضولی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۳۷۴

 

با منی اما چه حاصل سوی من مایل نه‌ای

در دلی اما چه سود آگه ز حال دل نه‌ای

تو بدان مایل که بر من هر زمان جوری کنی

من بدین خوش دل که از من یک زمان غافل نه‌ای

خوب می‌دانی طریق کشتن عشاق را

[...]

فضولی