گنجور

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۸ - آگاهى یافتن موبد از رامین و رفتن او در باغ

 

اگر تنها به باغی در بخفته‌ست

ز مردم این نه کاری بس شگفتست

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۹۳ - پاسخ دادن ویس رامین را

 

مرا نادان همی خوانی شگفتست

ترا خودپای نادانی گرفته‌ست

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۰۹ - کشته شدن شاه موبد بر دست گراز

 

مرا باری به چشم این بس شگفتست

وزین اندیشه‌ام سودا گرفته‌ست

فخرالدین اسعد گرگانی
 

عطار » الهی نامه » بخش چهاردهم » (۹) حکایت مجنون با آن سائل که سؤال کرد

 

حدیث عشق و دل کاری شگفتست

یکیست این هر دو با هم درگرفتست

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش چهاردهم » (۱۰) حکایت روباه که در دام افتاد

 

حدیث دل حدیثی بس شگفتست

که دو عالم حدیثش درگرفتست

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش بیست و یکم » (۱) حکایت امیر بلخ و عاشق شدن دختر او

 

شهش گفتا بگو تا این که گفتست

که مروارید را ماند که سُفتست

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۱ - بسم اللّه الرحمن الرحیم

 

درین ره جان پاکان چون گرفتست

که راهی مشکل و کاری شگفتست

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۱۷ - دیدن گل هرمز را در باغ و عاشق شدن

 

چنین دردی که در جانم نهفتست

زبانم پیش کس هرگز نگفتست

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۲۶ - طلب کردن قیصر باج و خراج از پادشاه خوزستان و رفتن هرمز به رسولی

 

یقین دانم که کاری بس شگفتست

که گردون با دل من درگرفتست

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۳۱ - پسر در اعیان حقیقت کل گوید

 

درختی این چنین اسرار گفتست

روا باشد اگرچه در نهفتست

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۷۵ - دروحدت صرف و یکتائی ذات و صفات فرماید

 

از این گونه کسی هرگز نه گفتست

دُرِ اسرار از اینسان کس نسفتست

عطار
 
 
۱
۲