×
رودکی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۶
چشمم ز غمت، به هر عقیقی که بسفت
بر چهره هزار گل ز رازم بشکفت
رازی، که دلم ز جان همی داشت نهفت
اشکم به زبان حال با خلق بگفت
۲ بیت
رودکی » مثنویها » ابیات به جا مانده از کلیله و دمنه و سندبادنامه » بخش ۲۵
چون درآمد آن کدیور، مرد زُفت
بیل هشت و داسگاله برگرفت
۱ بیت
فردوسی » شاهنامه » کیومرث » بخش ۲ - جنگ هوشنگ نوهٔ کیومرث با دیوان به کینخواهی پدرش سیامک
همه گفتنیها بدو بازگفت
همه رازها بر گشاد از نهفت
۱ بیت
فردوسی » شاهنامه » جمشید » بخش ۳ - داستان رویش مار بر شانههای ضحاک
چو این کرده شد ساز دیگر گرفت
یکی چاره کرد از شگفتی شگفت
۱ بیت
فردوسی » شاهنامه » جمشید » بخش ۳ - داستان رویش مار بر شانههای ضحاک
برفت و همه شب سگالش گرفت
که فردا ز خوردن چه سازد شگفت
۱ بیت
فردوسی » شاهنامه » جمشید » بخش ۳ - داستان رویش مار بر شانههای ضحاک
سرانجام ببرید هر دو ز کفت
سزد گر بمانی بدین در شگفت
۱ بیت
فردوسی » شاهنامه » جمشید » بخش ۳ - داستان رویش مار بر شانههای ضحاک
به سان پزشکی پس ابلیس تفت
به فرزانگی نزد ضحاک رفت
۱ بیت
فردوسی » شاهنامه » ضحاک » بخش ۲ - ارمایل و گرمایل و رهانیدن قربانیان مارهای مغزخوار روییده بر دوش ضحاک
یکی را به جان داد زنهار و گفت
نگر تا بیاری سر اندر نهفت
۱ بیت
فردوسی » شاهنامه » ضحاک » بخش ۳ - کابوس ضحاک و پیشبینی موبدان برآمدن فریدون را
به خورشید رویان جهاندار گفت
که چونین شگفتی بشاید نهفت
۱ بیت
فردوسی » شاهنامه » ضحاک » بخش ۳ - کابوس ضحاک و پیشبینی موبدان برآمدن فریدون را
سپهبد گشاد آن نهان از نهفت
همه خواب یک یک بدیشان بگفت
۱ بیت
فردوسی » شاهنامه » ضحاک » بخش ۶ - شانزدهسالگی فریدون و آگاهی او از گذشته و سرنوشت پدرش
بر مادر آمد پژوهید و گفت
که بگشای بر من نهان از نهفت
۱ بیت
فردوسی » شاهنامه » ضحاک » بخش ۷ - کاوهٔ آهنگر و درفش کاویانی و ساخته شدن گرز گاوسر
شماریت با من بباید گرفت
بدان تا جهان ماند اندر شگفت
۱ بیت
فردوسی » شاهنامه » ضحاک » بخش ۱۰ - آزاد شدن دختران جمشید از بند ضحاک به دست فریدون
همان نیز از آن مارها بر دو کفت
به رنج دراز است مانده شگفت
۱ بیت
تعداد کل نتایج: ۳۴۶۳