گنجور

 
۱
۲
۳
۱۷۴
 

رودکی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۶

 

چشمم ز غمت، به هر عقیقی که بسفت

بر چهره هزار گل ز رازم بشکفت

رازی، که دلم ز جان همی داشت نهفت

اشکم به زبان حال با خلق بگفت

۲ بیت
رودکی
 

رودکی » مثنوی‌ها » ابیات به جا مانده از کلیله و دمنه و سندبادنامه » بخش ۲۵

 

چون درآمد آن کدیور، مرد زُفت

بیل هشت و داسگاله برگرفت

۱ بیت
رودکی
 

فردوسی » شاهنامه » کیومرث » بخش ۲ - جنگ هوشنگ نوهٔ کیومرث با دیوان به کین‌خواهی پدرش سیامک

 

همه گفتنی‌ها بدو بازگفت

همه رازها بر گشاد از نهفت

۱ بیت
فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » طهمورث » طهمورث

 

بیاورد و آموختن‌شان گرفت

جهانی بدو مانده اندر شگفت

۱ بیت
فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » جمشید » بخش ۳ - داستان رویش مار بر شانه‌های ضحاک

 

چو این کرده شد ساز دیگر گرفت

یکی چاره کرد از شگفتی شگفت

۱ بیت
فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » جمشید » بخش ۳ - داستان رویش مار بر شانه‌های ضحاک

 

برفت و همه شب سگالش گرفت

که فردا ز خوردن چه سازد شگفت

۱ بیت
فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » جمشید » بخش ۳ - داستان رویش مار بر شانه‌های ضحاک

 

سرانجام ببرید هر دو ز کفت

سزد گر بمانی بدین در شگفت

۱ بیت
فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » جمشید » بخش ۳ - داستان رویش مار بر شانه‌های ضحاک

 

به سان پزشکی پس ابلیس تفت

به فرزانگی نزد ضحاک رفت

۱ بیت
فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » ضحاک » بخش ۳ - کابوس ضحاک و پیشبینی موبدان برآمدن فریدون را

 

به خورشید رویان جهاندار گفت

که چونین شگفتی بشاید نهفت

۱ بیت
فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » ضحاک » بخش ۳ - کابوس ضحاک و پیشبینی موبدان برآمدن فریدون را

 

سپهبد گشاد آن نهان از نهفت

همه خواب یک یک بدیشان بگفت

۱ بیت
فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » ضحاک » بخش ۶ - شانزده‌سالگی فریدون و آگاهی او از گذشته و سرنوشت پدرش

 

بر مادر آمد پژوهید و گفت

که بگشای بر من نهان از نهفت

۱ بیت
فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » ضحاک » بخش ۷ - کاوهٔ آهنگر و درفش کاویانی و ساخته شدن گرز گاوسر

 

شماریت با من بباید گرفت

بدان تا جهان ماند اندر شگفت

۱ بیت
فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » ضحاک » بخش ۱۰ - آزاد شدن دختران جمشید از بند ضحاک به دست فریدون

 

همان نیز از آن مارها بر دو کفت

به رنج دراز است مانده شگفت

۱ بیت
فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » فریدون » بخش ۱

 

نهانش نوا کرد و کس را نگفت

همان راز او داشت اندر نهفت

۱ بیت
فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » فریدون » بخش ۲

 

مر این سه گرانمایه را در نهفت

بباید کنون شاهزاده سه جفت

۱ بیت
فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » فریدون » بخش ۲

 

نهفته برون آورید از نهفت

همه راز‌ها پیش ایشان بگفت

۱ بیت
فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » فریدون » بخش ۴

 

به پیش همه موبدان سرو گفت

که زیبا بود ماه را شاه جفت

۱ بیت
فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » فریدون » بخش ۷

 

مرا این سخن یاد باید گرفت

ز مه روشنایی نیاید شگفت

۱ بیت
فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » فریدون » بخش ۹

 

سپاه پراگنده شد جفت جفت

همه نام ایرج بد اندر نهفت

۱ بیت
فردوسی
 
 
۱
۲
۳
۱۷۴
 
تعداد کل نتایج: ۳۴۶۳