گنجور

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۲

 

میانش نیست از جوش نزاکت در نظر پیدا

بود چون معنی از مصرع زقد او کمر پیدا

ندارم آگهی از حال دل لیک اینقدر دانم

که گاهی می شود در دود آهم چون شرر پیدا

نهان از خلق بر دوش سبک روحی بود سیرم

[...]

جویای تبریزی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸

 

کو بقاگر نفست‌گشت مکرر پیدا

پا ندارد چو سحر، چندکنی سر پیدا

صفر اشکال فلک دوری مقصد افزود

وهم تازیدکه شد حلقهٔ آن درپیدا

شاهد وضع برودتکدهٔ هستی بود

[...]

بیدل دهلوی
 
 
sunny dark_mode