گنجور

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۷۸

 

بزم خاموشی است مطرب را نوای دیگر است

حسن بیهوشی است مستان را صفای دیگر است

پرده بیگانگی آیینه دار صورت است

هر که نشناسی به معنی آشنای دیگر است

اسیر شهرستانی
 

قصاب کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۲

 

از قدت امروز گلشن را صفای دیگر است

سرو موزون تو را نشو و نمای دیگر است

گرچه می‌بخشد حیات جاودانی آب خضر

لیک آب تیغ نازت را بقای دیگر است

نه به کنعان می‌کنم او را برابر نه به مصر

[...]

قصاب کاشانی
 

سعیدا » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۷

 

دل ناخدای بحر تماشای دیگر است

این گوهر یگانه ز دریای دیگر است

داغ تو کی به هر دل و هر سینه جا کند

این لاله زیب و زینت صحرای دیگر است

ز آب عنب کس این همه مستی نمی کند

[...]

سعیدا
 

ملا احمد نراقی » مثنوی طاقدیس » بخش ۲۰ - اشاره به حدیث شریف موتوا قبل ان تموتوا

 

بلکه جانش را هوای دیگر است

روی دل او را بجای دیگر است

ملا احمد نراقی
 

ملا احمد نراقی » مثنوی طاقدیس » بخش ۲۰۷ - بقیه حال حضرت ابراهیم و حضرت اسماعیل ذبیح

 

هر دمت در سر هوای دیگر است

دل تورا هر دم بجای دیگر است

ملا احمد نراقی
 

رهی معیری » غزلها - جلد دوم » ناآشنا

 

ما را دلی بود که ز دنیای دیگر است

ماییم جای دیگر و او جای دیگر است

چشم جهانیان به تماشای رنگ و بوست

جز چشم دل که محو تماشای دیگر است

این نه صدف ز گوهر آزادگی تهی است

[...]

رهی معیری
 
 
sunny dark_mode