مرا سه جادو اندر خانگاهند

که در نیرنگ جستن سه سپاهند

کجا شاهان جهان را پیشگاهند

نترسند و بگویند آنچه خواهند

بتان چین و ختن سروران درگاهند

سزای تاج و سریرند و درخور گاهند

مبارزان مصاف و یلان رزم‌ْ گهند

دلاوران سپاه و سران درگاهند

همه به خیل ختن بر ز دلبری میرند

[...]

آن کسانی که مرد این راهند

از غم جان و دل نه آگاهند

وآن کسانی که مرد این راهند

از نهادِ زمانه آگاهند

وان کسانی که مرد این راهند

از نهاد زمانه آگاهند

آنها که بر آسمان صحبت ماهند

بر تختۀ شطرنج ملامت شاهند

و آنها که ز سر این سخن آگاهند

گمراه خلایق‬اند و خود بر راهند

پس دریده بریده پیشی چند

که ندیمان حضرت شاهند

از چپ و راست خلق می‌رانند

که کسی چند پاره در راهند

قومی که در این سفر مرا همراهند

از تعبیهٔ زمانه کم آگاهند

ما می‌کوشیم و آسمان می‌گوید

نقش آن باشد که نقشبندان خواهند

آن‌ها که محققان راهند

در مسند فقر پادشاهند

در رزم، یلان بی‌نبردند

در بزم، سران بی‌کلاهند

کعبه صفت‌اند و راه‌پیمای

[...]

بدین هر سه که بس صاحب گناهند

دو دست و پای این هر سه گواهند

حقیقت شاه درویشان را هند

که سلطانان عالم را پناهند

حقیقت اولیا خورشید راهند

سراسر خلق عالم را پناهند

تمامی عاصیان را چون پناهند

گناهم را مگر ایشان بخواهند

ببخشی امتم چون پرگناهند

درین حضرت ستاده عذر خواهند

فتادستند و نادانان راهند

چوامروزی که در دیدار شاهند

سلاطینان عالم گرچه شاهند

بحمداللّه بر من خاک راهند

آنها که محققان این درگاهند

اهل دل خاص خاص شاهنشاهند

باقی همه هرچ هست خرج راهند

نزد دل اهل دل چو برگ کاهند

آنان که محققان این درگاهند

نزد دل اهل دل چو برگ کاهند

اهل دل خاصگان شاهنشاهند

باقی همه هرچه هست خرج راهند

من سر نخوهم که باکلاهند

من زر نخوهم که بازخواهند