گنجور

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۱۰ - در مدح سلطان ملکشاه سلجوقی

 

دهر سر زیر و پریشان گذرد

گر نه در طاعت سلطان گذرد

زانچه او کرد اشارت بجهان

زهره دارد که نه چونان گذرد

صرصر خشم وی آتش بارد

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

عطار » مختارنامه » باب یازدهم: در آنكه سرّ غیب و روح نه توان گفت و نه توان » شمارهٔ ۳۲

 

تیری که ز شستِ حکمِ جانان گذرد

از جان هدفش ساز که از جان گذرد

زان تیر سپر مجوی کز هر دو جهان

آن تیر ز خویش نیز پنهان گذرد

عطار
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۵۰

 

تو مپندار که دوران همه یکسان گذرد

گاه در وصل و گهی در غم هجران گذرد

از دم من چو دم صبح شود آتشبار

هر نسیمی که بر اطراف گلستان گذرد

گر به گوشش برسد ناله من، نیست عجب

[...]

امیرخسرو دهلوی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۱۲۵

 

خنک آن باد که بر خاک خراسان گذرد

خاصه بر گلشن آن سرو خرامان گذرد

واجب آنست که از حال گدا یاد کند

هر که بر طرف سراپرده ی سلطان گذرد

بلبل دلشده را مژده رساند ز بهار

[...]

خواجوی کرمانی
 

جلال عضد » دیوان اشعار » غزلیّات » شمارهٔ ۷۳

 

تو مپندار که دوران همه یکسان گذرد

گاه در وصل و گهی در غم هجران گذرد

از دم من چو دم صبح شود آتش بار

هر نسیمی که بر اطراف سپاهان گذرد

گر به گوشش نرسد ناله من نیست عجب

[...]

جلال عضد
 

کلیم » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۲

 

رود آرام ز عمری که بهجران گذرد

کاروان در ره ناامن شتابان گذرد

بر گرفتاری دل خنده زنان می گذرم

همچو دیوانه که از پیش دبستان گذرد

بخت شاد است زویرانی ما در غم عشق

[...]

کلیم
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۳۸

 

کلفت از مردم آزاده شتابان گذرد

همچو سیلاب که بر خانه بدوشان گذرد

دیده هر که نشد باز درین عبرتگاه

روزگارش همه در خواب پریشان گذرد

خود شکن شهپر توفیق مهیا دارد

[...]

صائب تبریزی
 

فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۰

 

جان گذر میکند آن به که بجانان گذرد

قطره شد بیمدد آن به که بعّمان گذرد

دل چو غم میخورد آن به که غم دوست خورد

عمر چون میگذرد به که بسامان گذرد

تا بکی وقت بلاطایل و بیهوده رود

[...]

فیض کاشانی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۵۸ - د‌ر ستایش دبیر بی‌نظیر میرزا عبدالله منشی فرماید

 

هله نزدیک شد ای دل‌ که زمستان‌ گذرد

دور بستان شود و عهد شبشان‌ گذرد

ابر بر طرف چمن‌ گریان‌ گریان پوید

لاله بر صحن دمن خندان خندان گذرد

هر سحرکبک چو از راغ خرامد سوی باغ

[...]

قاآنی