گنجور

انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۱

 

یار گرد وفا نمی‌گردد

حاجتی زو روا نمی‌گردد

ما به گرد درش همی گردیم

گرچه او گرد ما نمی‌گردد

یک زمان صحبت جدایی یار

[...]

انوری
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۰

 

یار گرد وفا نمیگردد

باوفا آشنا نمیگردد

در دلش جز ستم نمیآید

در سرش جز جفا نمیگردد

دل بیکبارگی زما برداشت

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

ادیب صابر » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۲

 

با من دلت آشنا نمی گردد

وز تو دل من جدا نمی گردد

هر چند وفای من رها کردی

از دست تو دل رها نمی گردد

از بهر سه بوسه زان دو لب هرگز

[...]

ادیب صابر
 

عطار » مختارنامه » باب بیست و سوم: در خوف عاقبت و سیری نمودن از عمر » شمارهٔ ۳۴

 

دیرست که دور آسمان میگردد

میترسد و زان ترس بجان میگردد

چون دید که قبله گاه دنیا چونست

صد قرن گذشت و همچنان میگردد

عطار
 

عطار » مختارنامه » باب چهل و دوم: در صفت دردمندی عاشق » شمارهٔ ۱۵

 

جان گِردِ تو از میان جان میگردد

تن در هوست نعره زنان میگردد

وان دل که ز زنجیر سر زلف تو جست

زنجیر گسسته درجهان میگردد

عطار
 

مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۵۲

 

هر لقمهٔ خوش که بر دهان میگردد

میجوشد و صافش همه جان میگردد

خورشید و مه و فلک از آن میگردد

تا هرچه نهان بود عیان میگردد

مولانا
 

مجد همگر » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۷

 

غم از دلم به جدائی جدا نمی گردد

دلم ز بند ملامت رها نمی گردد

دل مرا ز غم عشق سرزنش مکنید

که دل به سرزنش از عشق وا نمی گردد

چو ذره ئیست دل من هوا پرست از مهر

[...]

مجد همگر
 

همام تبریزی » رباعیات » شمارهٔ ۳۲

 

این سنگ که از آب روان می‌گردد

پیوسته بسان آسمان می‌گردد

نالان همه شب بسان بیماران است

سرگردان‌تر ز عاشقان می‌گردد

همام تبریزی
 

سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۰

 

ترک چشم تو، که با تیر و کمان می‌گردد

بنشان کرده دلی، از پی آن می‌گردد

هر که سر گشته چوگان سر زلف تو شد

به سر کوی تو، چون گوی، بجان می‌گردد

آنکه پرسید نشان تو و نام تو شنید

[...]

سلمان ساوجی
 

سلمان ساوجی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۶۴

 

جان در طلب رطل گران می‌گردد

تن بر سر بازار مغان می‌گردد

مسواک به عهدم نرسیده است به کام

تسبیح به دست من به جان می‌گردد

سلمان ساوجی
 

شمس مغربی » غزلیات » شمارهٔ ۷۳

 

جانم از پرتو روی چنان می‌گردد

که دل از آتش او آب روان می‌گردد

هرچه پیداست نهان می‌شود از دیده جان

چون بر آن دیده جمال تو عیان می‌گردد

هرکه از تو اثر نام و نشان می‌یابد

[...]

شمس مغربی
 

کلیم » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۶

 

بر لبم همچو جرس خنده فغان می‌گردد

آب اگر می‌خورم از دیده روان می‌گردد

صافدل را نبود قید علایق عیبی

عیب دیرینه کی از آینه‌دان می‌گردد

مرد در کشور ما گونه به خون رنگ کند

[...]

کلیم
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » تک‌بیتهای برگزیده » تک‌بیت شمارهٔ ۶۲۰

 

آدمی پیر چو شد، حرص جوان می‌گردد

خواب در وقت سحرگاه گران می‌گردد

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۶۹

 

دل آسوده در زیر فلک پیدا نمی‌گردد

ز شورش قطره‌ای گوهر درین دریا نمی‌گردد

فلک را نقطه خاک از سکون در چرخ می‌آرد

تو تا ساکن نگردی دل جهان‌پیما نمی‌گردد

به قدر آشنایان دل ز خلوت می‌کند وحشت

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۷۰

 

سفیدی پرده‌دار چشم خون‌پالا نمی‌گردد

کف دریا ز طوفان مانع دریا نمی‌گردد

ز شوق پای‌بوس بحر در سر آتشی دارم

که سیل من غبارآلود از صحرا نمی‌گردد

مکن با عشق ای عقل گران‌جان دعوی بینش

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۸۱

 

سر ارباب جدل خرج زبان می‌گردد

رگ گردن چو قوی گشت سنان می‌گردد

از شنیدن سبق نطق روان می‌گردد

به سخن هرکه دهد گوش، زبان می‌گردد

می‌برد راستی از طبع، کج‌اندیش برون

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۸۲

 

راست آزرده کی از زخم زبان می‌گردد؟

تیر کج باعث آرام نشان می‌گردد

برق اگر پای درین وادی خونخوار نهد

از نفس سوختگی سنگ نشان می‌گردد

نفس کج‌رو ز نصیحت ننهد پای به راه

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۸۳

 

دیدنت باعث سرسبزی جان می‌گردد

پیر در سایه سرو تو جوان می‌گردد

دیده مگشا به تماشا که درین عبرتگاه

هرکه پوشد نظر از دیده‌وران می‌گردد

در سبک‌مغز ندارد سخن سخت اثر

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۸۴

 

آدمی پیر چو شد حرص جوان می‌گردد

خواب در وقت سحرگاه گران می‌گردد

آسمان در حرکت از نظر روشن ماست

آب از قوت سرچشمه روان می‌گردد

رای روشن ز بزرگان کهنسال طلب

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۸۵

 

اشک دریادل ما گرد جهان می‌گردد

آب از قوت سرچشمه روان می‌گردد

صادقان زیر فلک قصد اقامت نکنند

صبح چون کرد نفس راست، روان می‌گردد

می‌برد بی‌خردان را سخن پوچ از جای

[...]

صائب تبریزی
 
 
۱
۲
sunny dark_mode