فردوسی » شاهنامه » پادشاهی شاپور ذوالاکتاف » بخش ۵
از ایران بیاندازه ترسا شدند
همه مرز پیش سکوبا شدند
عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۲۷ - صف کشیدن ارژنگ شاه بر هیتال شاه گوید
دو لشکر خروشان چو دریا شدند
زمین و فلک زیر و بالا شدند
ادیب صابر » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۹
سبزه ها چون نقش دیبا دلبر و زیبا شدند
ابر دیباباف شد تا سبزه ها دیبا شدند
قطره باران به اشک دلبران ماننده شد
راغها چون روی دلداران از آن زیبا شدند
عاشقان را عاشقی گر واله و شیدا کند
[...]
عطار » منطقالطیر » سیمرغ در پیشگاه سیمرغ » سیمرغ در پیشگاه سیمرغ
باز بعضی غرقهٔ دریا شدند
باز بعضی محو و ناپیدا شدند
عطار » وصلت نامه » بخش ۱۹ - المقالة سراج وهاج شیخ منصور حلاج قدس سره و شرح شهادت آن بزرگوار
زاهدان از زهد او رسوا شدند
هم ز حال زهد او شیدا شدند
عطار » اشترنامه » بخش ۱۴ - حكایت عیسی علیه السلام با جهودان
پادشاهان جمله ناپیدا شدند
جمله با خاک زمین یکجا شدند
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۳۴
یاران که بوده اند ندانم کجا شدند؟
یارب، چه روز بود که از ما جدا شدند؟
گر نوبهار آید و پرسد ز دوستان
گو، ای صبا، که آن همه گلها گیا شدند
ای گل، چو آمدی ز زمین گو چگونه اند؟
[...]
نظام قاری » دیوان البسه » مخیّلنامه (در جنگ صوف و کمخا) » بخش ۲۴ - رزم کمخا بصوف
خود و همبرانش بدانجا شدند
جدا زاستر جمله روها شدند
جامی » هفت اورنگ » خردنامه اسکندری » بخش ۲۲ - حکایت آن راستگوی که از ناراستی کج اندیشان به مسافرت بسیار سخن خود را راست کرد
چو طوطی به هر نکته گویا شدند
به نادر خبرها شکرخا شدند
امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۴ - تتبع میر خسرو
یاران که یکیک از من بیدل جدا شدند
کس را وقوف نیست که هر یک کجا شدند
بیگانگی چو بوده در آخر طریقشان
اول چرا به هجرکشان آشنا شدند
ای کاش خاک وادیشان بودمی چو گرد
[...]
سیدای نسفی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۲۷ - ایلچی فرستادن خان فردوس مکان یوسف خواجه نقشبندی را جواب مقرر نایافتن دویم قلیچ بی را فرستاده و ابواب متفصل مفتوح شدن و داخل به شهر بلخ و مغضوب شدن
دو کس ناگه از دور پیدا شدند
رسیدند و در بارگه جا شدند
صفی علیشاه » تفسیر منظوم قرآن کریم » ۲- سوره بقره » ۱۳- جذبه
عشق آمد عقل و جان رسوا شدند
عاقل و دیوانه یکجا لا شدند
صامت بروجردی » کتاب المراثی و المصائب » شمارهٔ ۴۱ - در علو و دنو جنود عقل و جهل
آنان که مست باده قالوا بلی شدند
در کربلا به درد و یل مبتلا شدند
دیدند چون رضای خدا را به بذل جان
دادند تن ز شوق به قتل و رضا شدند
به یگانگی ز خلق نموددن اختیار
[...]