گنجور

عطار » منطق‌الطیر » عذر آوردن مرغان » خصومت دو مرقع پوش

 

چون تو نه مردی نه زن در کار عشق

کی توانی کرد حل اسرار عشق

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » بیان وادی عشق » حکایت عربی که در عجم افتاد و سر گذشت او با قلندران

 

گر تو بپذیری به جان اسرار عشق

جان فشانان سرکنی در کار عشق

عطار
 

عطار » مظهرالعجایب » بخش ۱۸ - سلام الله یا غالب یا علی بن ابیطالب

 

تا که گردد روشنت اسرار عشق

بعد از آن گردی تو خود انوار عشق

عطار
 

عطار » مظهرالعجایب » بخش ۷۹ - درضمانت بهشت مر کاتب کتاب را و اسرار او فرماید

 

گه بپوشی عقل رادستار عشق

گه ببندی شیخ را زنّار عشق

عطار
 

عطار » وصلت نامه » بخش ۱۲ - در وحدت

 

چون تنت فانی شود ز اسرار عشق

چون خلیل الله روی در نار عشق

عطار
 

حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۷۴۰

 

دبدبه ای می زنند بر سر بازار عشق

هم سر جان می دهند کیست خریدار عشق

خود نبود آدمی بلکه جمادی بود

هر که به جان و به دل نیست گرفتار عشق

قصه ی آن شیخ پیر کز پی هفتاد سال

[...]

حکیم نزاری
 

حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۷۴۱

 

دوش مرا پیش کرد قافله سالارِعشق

گفت بیا طوف کن کعبۀ اسرارِ عشق

قافله برداشتم بادیه بگذاشتم

قافله بر ذکرِ حق بادیه بر خارِ عشق

تا به درِ کعبه برد حاجیِ نفسِ مرا

[...]

حکیم نزاری
 

حکیم نزاری » سفرنامه » بخش ۱ - سفرنامه

 

بر فلک زد پرتو انوار عشق

آسمان چون ذره شد در کار عشق

حکیم نزاری
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۱۴

 

ای ز سودای تو در دل رونق بازار عشق

مرهم جانهاست از یاد لبت آزار عشق

دی که می رفتی به پیش عاشقان غمزه زنان

دیگران بسمل شدند و من شدم مردار عشق

من بدان نذرم که گر میرم به سویم بنگری

[...]

امیرخسرو دهلوی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۴

 

چو حرفی بخوانی ز طومار عشق

شود منکشف بر تو اسرار عشق

بیار آب حسرت که جز سیم اشک

روان نیست نقدی ببازار عشق

نشانم ز کنج صوامع مجوی

[...]

خواجوی کرمانی
 

سلمان ساوجی » فراق نامه » بخش ۱۰ - شب

 

وصال آورد رخنه در کار عشق

جدائی کند گرم بازار عشق

سلمان ساوجی
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۶۳

 

پست طاقت طاق گشت از بار عشق

پای دل مجروح شد از خار عشق

بر زبان ناید کسی را نام دل

جان فروشانند در بازار عشق

بس گران باریست بار عشق و صبر

[...]

جهان ملک خاتون
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۳۱

 

تافت بر جان و دلم انوار عشق

ای هزاران جان و دل ایثار عشق

بر میان جان خود بستیم باز

از پی ترسائی زنار عشق

گر بدیدی روی او مؤمن شدی

[...]

حسین خوارزمی
 

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۵۳۰

 

ای خرم از هوای رخت نوبهار عشق

در هر دلی ز تازه گلت خار خار عشق

هر چند سرخوشی ز می حسن یاد کن

ما را که جان رسید به لب در خمار عشق

محمل همین به سینه ویران ما گشاد

[...]

جامی
 

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » مسدس - غزل حضرت مخدوم [جامی] است که بحکم عالی مسدس کرده شده است

 

نیست اهل زهد را آگاهی از اسرار عشق

نقد دین بی قیمت افتادست در بازار عشق

از طریق عاقلی بیزار باشد زار عشق

دین همی بر باد باید داد در اطوار عشق

امیرعلیشیر نوایی
 

کوهی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۱

 

همچو مه دیدم شبی دیدار عشق

بود خورشید و فلک ز انوار عشق

مصطفی الجار ثم الدار گفت

جمله ذرات از این شد جار عشق

کل یوم هو فی شأن آیتی است

[...]

کوهی
 
 
۱
۲
۳
sunny dark_mode